part:①
part:①
نام کاربری مو عوض کردم گمون نکنین
امروز قرار بود بریم اردو پس وسایلمو جمع کردم از مامانم خداحافظی کردم به سمت مدرسه حرکت کردم همه بچه ها بودن سوار اتوبوس شدیم حرکت کردیم بچه ها توی ماشین اهنگ گذاشته بودن داشتن میرقصیدن منم ازشون فیلم میگرفتم
علامت ا.ت+علامت معلم&علامت کوک_علامت دوست ا.ت*
&خب بچه ها رسیدیم پیاده شین
پیاده شدیم جای قشنگی بود
&خب پسرا شما برین دنبال چوب بگردین شما دخترا هم چادر بزنین
همگی کارامون رو کردیم پسرا چوب رو اوردن اتیش درست کردیم دیگه داشت هوا تاریک میشد
*بچه ها میاین ج ح
؟! /+@#ارع
بطری رو چرخوند که افتاد روی منو دشمن خونیم
/خب خب ا.ت خانم اممم برو توی جنگل پیش بزرگ ترین درختدیه عکس بگیر بفرس
+چی باش
نخاستم کم بیارم پس بلند شدم رفتم طرف جنگل هوا سرد بود گرگ ها زوزه میکشیدن بعد کلی گشتن یه درخت خیلی بزرگ پیدا کردم به عکس گرفتن گذاشتم توی گروه برگشتم
خواستم برم اما رامو گم کرده بودم
+شتت الان چیکار کنم
شروع کردم به راه رفتن شاید راهمو پیدا کردم اما نشد که از پشتم یه صدای امد برگشتم چیزی نبود فقد یه خرگوش کوچولو بود سرمو برگردونم که یچیزی از جلوی چشمم رد شد رفت پشت درخت
+کی اونجاست
+کی اونجاست تروخدا بیا بیرون من میترسم هققققق( ووی یاد خودم افتادم)
که یچیزی بازومو لمس کرد برگشتم که یچیزی به سرم خورد دیگه چیزی نفهمیدم
_____________
اگه خوشتون نمیاد نخونین بد بیرا نگین 😒
نام کاربری مو عوض کردم گمون نکنین
امروز قرار بود بریم اردو پس وسایلمو جمع کردم از مامانم خداحافظی کردم به سمت مدرسه حرکت کردم همه بچه ها بودن سوار اتوبوس شدیم حرکت کردیم بچه ها توی ماشین اهنگ گذاشته بودن داشتن میرقصیدن منم ازشون فیلم میگرفتم
علامت ا.ت+علامت معلم&علامت کوک_علامت دوست ا.ت*
&خب بچه ها رسیدیم پیاده شین
پیاده شدیم جای قشنگی بود
&خب پسرا شما برین دنبال چوب بگردین شما دخترا هم چادر بزنین
همگی کارامون رو کردیم پسرا چوب رو اوردن اتیش درست کردیم دیگه داشت هوا تاریک میشد
*بچه ها میاین ج ح
؟! /+@#ارع
بطری رو چرخوند که افتاد روی منو دشمن خونیم
/خب خب ا.ت خانم اممم برو توی جنگل پیش بزرگ ترین درختدیه عکس بگیر بفرس
+چی باش
نخاستم کم بیارم پس بلند شدم رفتم طرف جنگل هوا سرد بود گرگ ها زوزه میکشیدن بعد کلی گشتن یه درخت خیلی بزرگ پیدا کردم به عکس گرفتن گذاشتم توی گروه برگشتم
خواستم برم اما رامو گم کرده بودم
+شتت الان چیکار کنم
شروع کردم به راه رفتن شاید راهمو پیدا کردم اما نشد که از پشتم یه صدای امد برگشتم چیزی نبود فقد یه خرگوش کوچولو بود سرمو برگردونم که یچیزی از جلوی چشمم رد شد رفت پشت درخت
+کی اونجاست
+کی اونجاست تروخدا بیا بیرون من میترسم هققققق( ووی یاد خودم افتادم)
که یچیزی بازومو لمس کرد برگشتم که یچیزی به سرم خورد دیگه چیزی نفهمیدم
_____________
اگه خوشتون نمیاد نخونین بد بیرا نگین 😒
۸۷.۰k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.