یکی از دختر های فامیل تولدش بود

یکی از دختر های فامیل تولدش بود ،

من بهش یه روسری هدیه دادم ،
مادرش بهش گفت : دخترم برو سرت کن که محمد ببینه .......


پشیمون شدم از اینکه روسری براش خریدم
دیدگاه ها (۵۱)

درد دل با حضرت مهدی (عج) :مدتی هست که ظرف گله ام سر رفتهخودم...

اینم جنگل امروزما....

ﻫﯿﭻ ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﯾﮏ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻒ ﯾﮏ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ26 ﮐﺎﻟﺮﯼ ﻣﯿﺴﻮﺯ...

حاکمانی که نمی دانند شب مردمانشان چگونه به صبح میرسد دیگر چه...

سیلاممممبالاخره اومدم از اونجایی که گوشیم به گ‌lı|ا رفته بود...

پارت ۴۰پادشاه به سمت یه پرده میزه و اونو کنار میزنه و همه یه...

تو دعواها تون تو بحثاتون هروقت یکی گفت «نمیتونم » به معنی خس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط