پارت ۵
پارت ۵
از زبان اکیکو
تقریباً به فستیوال ها نزدیک میشدیم . فردا قرار بود با شوتو به فستیوال بریم من یک کینومو قرمز و سفید انتخاب کرده بود. بعد از کلی خواهش از من مامانم راضی شد که تنها برم . البته ناگفته نماند که شوتو هم مجبور شد ، یک روز به خونه ی ما بیاد و مامانم قبولش کنه و خدا رو شکر که مامانم شوتو رو قبول کرد .
این قرار بهترین موقعیت برای گفتن احساساتم به شوتو بود. اینکه چقدر دوستش دارم ، و تنها خواهش از این دنیا اینکه با اون باشم . فقط این حس که شاید رد شم کنه داره از درون من رو نابود میکنه . اینکه اصلا شاید این حرف دوستمون رو خراب کنه . ولی اینکه بگم حداقل این فشار رو کم میکنه هر اتفاقی بیفتد ، حد اقل اون حقیقت رو میفهمه .
از زبان شوتو
بعد یک سال رابطه ی من و اکیکو خیلی خوب پیش میرفت . تو این یک سال متوجه شدم که اکیکو رو از اعماق قلبم دوستش دارم. دوست دارم برای من باشه . وقتی با یکی از پسرای کلاس صحبت می کنه ، دوست دارم همون دقیقه پسره رو بکشم ولی خوب خوبه که اکیکو رو دارم که همیشه جلوم رو بگیره . اون از همه ی دختر ها بهتر بود و اصلا از شهرتش برای قلدری استفاده نمیکرد .
فردا با اکیکو میخواستیم بریم یکی از فستیوال ها .
بخاطر این که مادر اکیکو رو راضی کنم مجبور شدم که یک روز به خونه ی اکیکو برم و خوشبختانه قبول کرد و من هم همون روز لباس هام رو آماده کردم برای قرار فردا . بهترین فرصت برای اعتراف احساساتم .معلومه که قبول نمیکنه ، کی میخواد با یک پسر پوکر و بی تفاوت وارد رابطه بشه.(من ترو خدا من قبول میکنم بیا پیش خودم) تهش دوستمون تموم میشه و به نفع اون میشه .
از زبان بنده
اکیکو بعد پوشیدن کینوموش به سمت محل قرار رفت .
تودوروکی هم لباسش رو پوشید و به سمت مکانی که قرار گذاشته بودن رفت ...
از زبان اکیکو
تقریباً به فستیوال ها نزدیک میشدیم . فردا قرار بود با شوتو به فستیوال بریم من یک کینومو قرمز و سفید انتخاب کرده بود. بعد از کلی خواهش از من مامانم راضی شد که تنها برم . البته ناگفته نماند که شوتو هم مجبور شد ، یک روز به خونه ی ما بیاد و مامانم قبولش کنه و خدا رو شکر که مامانم شوتو رو قبول کرد .
این قرار بهترین موقعیت برای گفتن احساساتم به شوتو بود. اینکه چقدر دوستش دارم ، و تنها خواهش از این دنیا اینکه با اون باشم . فقط این حس که شاید رد شم کنه داره از درون من رو نابود میکنه . اینکه اصلا شاید این حرف دوستمون رو خراب کنه . ولی اینکه بگم حداقل این فشار رو کم میکنه هر اتفاقی بیفتد ، حد اقل اون حقیقت رو میفهمه .
از زبان شوتو
بعد یک سال رابطه ی من و اکیکو خیلی خوب پیش میرفت . تو این یک سال متوجه شدم که اکیکو رو از اعماق قلبم دوستش دارم. دوست دارم برای من باشه . وقتی با یکی از پسرای کلاس صحبت می کنه ، دوست دارم همون دقیقه پسره رو بکشم ولی خوب خوبه که اکیکو رو دارم که همیشه جلوم رو بگیره . اون از همه ی دختر ها بهتر بود و اصلا از شهرتش برای قلدری استفاده نمیکرد .
فردا با اکیکو میخواستیم بریم یکی از فستیوال ها .
بخاطر این که مادر اکیکو رو راضی کنم مجبور شدم که یک روز به خونه ی اکیکو برم و خوشبختانه قبول کرد و من هم همون روز لباس هام رو آماده کردم برای قرار فردا . بهترین فرصت برای اعتراف احساساتم .معلومه که قبول نمیکنه ، کی میخواد با یک پسر پوکر و بی تفاوت وارد رابطه بشه.(من ترو خدا من قبول میکنم بیا پیش خودم) تهش دوستمون تموم میشه و به نفع اون میشه .
از زبان بنده
اکیکو بعد پوشیدن کینوموش به سمت محل قرار رفت .
تودوروکی هم لباسش رو پوشید و به سمت مکانی که قرار گذاشته بودن رفت ...
۱۵.۱k
۰۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.