از زبون ات
_ۺأھݫأڊہ ڭۏݘݣ ݦݩ🕯꒰
𝐏𝐚𝐫𝐭 1
𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆
از زبون ا.ت
وای خدا الان روز اول دانشگاه دیر میکنم سریع بلند شدم رفتم و لباسم رو پوشیدم یه دوریاکی کردم تویه دهنم و یکی هم کردم تو کیفم رفتم بیرون
وای خدا بهتر از این نمیشه الان اتوبوس رفته
مجبورم پیاده ای برم داشتم میدویدم که خوردم به یه پسری همه وسیله هام از کیفم ریختن سرم رو گرفتم بالا یه پسری با موهای سفید و یه تاتو پشت گردنش و لباس های مشکی از زیر چشمش داشت به من نگاه میکرد ولی تاتو خیلی برام اشنا بود
ا.ت: ب...ببخشید
به حرفم اهمیتی نداد وقتی وسیله هام رو جمع کردم دیدم اون چشمش رو دوریاکی بود دوریاکی رو برداشتم
ا.ت: بیا این برایه تو
مایکی:مرسی
ا.ت:میای باهم دوست بشیم
مایکی:من علاقه ندارم که با کسی دوست بشم
ا.ت: که اینطور
ات یه نگاهی به ساعتش دیرش شده بود ببخشید من دیرم شده من باید برم
مایکی به حرف ا.ت هیچ احمیتی نداد و رفت ا.ت وقتی رسید دید در باز بود رفت تو و بله زنگ استراحت بود استرس داشت که مدیر روز اول دانشگاه دعواش کنه که دیر کرد داشت به تاتو فکر میکرد که یکی افتاد روش
ا.ت:هعیییییی چتهههه
ا.ت سرش رو چرخوند دید نانومیه
ا.ت:نانومیییی
نانومی:چته دختر گوشم کر شد
ا.ت:کمرم درد گرفت
نانومی:بیخیال اخبار دیشب رو دیدی
ا.ت:نچ،من نمیرم تو پذیرایی بخاطر اینکه ناپدریم و نا مادریم از کار میکشن حالا اخبار درباره چی بود
نانومی: درباره بوتن بود
ا.ت:بوتن؟
نانومی: حاجی همون باند خلاف کاره
ا.ت:صبر کن نکنه علامت بوتن (درحال کشیدن نقاشی علامت بوتن)این شکلیه
نانومی:آره چطور مگه
ا.ت:هیچی خواستم بدونم
نانومی:چیزی شده
ا.ت:نه
نانومی:من خودم از همون که موهاش صورتیه خوشم...ا.ت چیزی شده
ا.ت:چی .....ها ....آره
نانومی:ا.ت من دوستتم هرچی میخوای رو به من بگو
ا.ت:خب راستش (زنگ کلاس خورد)
نانومی:زنگ کلاس خورد بذار امروز میام خونتون بهم بگو
ا.ت:آممم باشه
𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆
خب اینم پارت اول میدونم ریدم به کوچیکی خودتون ببخشید 👈👉👌
𝐏𝐚𝐫𝐭 1
𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆
از زبون ا.ت
وای خدا الان روز اول دانشگاه دیر میکنم سریع بلند شدم رفتم و لباسم رو پوشیدم یه دوریاکی کردم تویه دهنم و یکی هم کردم تو کیفم رفتم بیرون
وای خدا بهتر از این نمیشه الان اتوبوس رفته
مجبورم پیاده ای برم داشتم میدویدم که خوردم به یه پسری همه وسیله هام از کیفم ریختن سرم رو گرفتم بالا یه پسری با موهای سفید و یه تاتو پشت گردنش و لباس های مشکی از زیر چشمش داشت به من نگاه میکرد ولی تاتو خیلی برام اشنا بود
ا.ت: ب...ببخشید
به حرفم اهمیتی نداد وقتی وسیله هام رو جمع کردم دیدم اون چشمش رو دوریاکی بود دوریاکی رو برداشتم
ا.ت: بیا این برایه تو
مایکی:مرسی
ا.ت:میای باهم دوست بشیم
مایکی:من علاقه ندارم که با کسی دوست بشم
ا.ت: که اینطور
ات یه نگاهی به ساعتش دیرش شده بود ببخشید من دیرم شده من باید برم
مایکی به حرف ا.ت هیچ احمیتی نداد و رفت ا.ت وقتی رسید دید در باز بود رفت تو و بله زنگ استراحت بود استرس داشت که مدیر روز اول دانشگاه دعواش کنه که دیر کرد داشت به تاتو فکر میکرد که یکی افتاد روش
ا.ت:هعیییییی چتهههه
ا.ت سرش رو چرخوند دید نانومیه
ا.ت:نانومیییی
نانومی:چته دختر گوشم کر شد
ا.ت:کمرم درد گرفت
نانومی:بیخیال اخبار دیشب رو دیدی
ا.ت:نچ،من نمیرم تو پذیرایی بخاطر اینکه ناپدریم و نا مادریم از کار میکشن حالا اخبار درباره چی بود
نانومی: درباره بوتن بود
ا.ت:بوتن؟
نانومی: حاجی همون باند خلاف کاره
ا.ت:صبر کن نکنه علامت بوتن (درحال کشیدن نقاشی علامت بوتن)این شکلیه
نانومی:آره چطور مگه
ا.ت:هیچی خواستم بدونم
نانومی:چیزی شده
ا.ت:نه
نانومی:من خودم از همون که موهاش صورتیه خوشم...ا.ت چیزی شده
ا.ت:چی .....ها ....آره
نانومی:ا.ت من دوستتم هرچی میخوای رو به من بگو
ا.ت:خب راستش (زنگ کلاس خورد)
نانومی:زنگ کلاس خورد بذار امروز میام خونتون بهم بگو
ا.ت:آممم باشه
𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆ ࣪.𓂃⋆
خب اینم پارت اول میدونم ریدم به کوچیکی خودتون ببخشید 👈👉👌
- ۵۰
- ۱۵ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط