اگر کسی سراغی از من گرفت ، بگوییدش :
اگر کسی سراغی از من گرفت ، بگوییدش :
دلش بهار میخواست و رقص اطلسی!
طاقت نیاورد!
با پاییز رفت !
اصلا نگوییدش :
دلش را شکستند
رفت پی چینی بند!
یا
چون هوای روزگارش ابری بود و
خیسی گونه هایش خشک نمیشد،
رفت دنبال خورشید !
بگوییدش :
تنهایی اش بهانه گیر شده بود و مدام
هوس شال و کلاه میکرد !
نه او دلی داشت یدکی !
نه پاهایی رو به راه !
رفت که بسپاردش دست سراب !
خدارا چه دیدی شاید
کسی پیدا شود که از نبودنم
درد فاصله را بفهمد !
دلش بگیرد!
دلتنگم شود!
نه !
اگر کسی سراغی از من گرفت
ویران نکنید کاخ امیدش را !
بگوییدش :
عاشق بود و رفیق راه
با پاییز رفت که تنها نباشد !!
همین کافیست !
دلش بهار میخواست و رقص اطلسی!
طاقت نیاورد!
با پاییز رفت !
اصلا نگوییدش :
دلش را شکستند
رفت پی چینی بند!
یا
چون هوای روزگارش ابری بود و
خیسی گونه هایش خشک نمیشد،
رفت دنبال خورشید !
بگوییدش :
تنهایی اش بهانه گیر شده بود و مدام
هوس شال و کلاه میکرد !
نه او دلی داشت یدکی !
نه پاهایی رو به راه !
رفت که بسپاردش دست سراب !
خدارا چه دیدی شاید
کسی پیدا شود که از نبودنم
درد فاصله را بفهمد !
دلش بگیرد!
دلتنگم شود!
نه !
اگر کسی سراغی از من گرفت
ویران نکنید کاخ امیدش را !
بگوییدش :
عاشق بود و رفیق راه
با پاییز رفت که تنها نباشد !!
همین کافیست !
۲۳۴
۰۴ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.