اینهمه جمله برای ادای دوست داشتن کمه که هیچ معشوقه ای نمی
اینهمه جمله برای ادای دوست داشتن کمه که هیچ معشوقه ای نمی مونه یا برنمیگرده...؟!
انگار آدم خفه شه بهتره...
واقعیت اینکه راه باهم بودن بن بسته...
همه توو یه گه گیجه ای دست و پا میزنیم به اسم تنهایی...
تو میگی نه همه یه جور نیستن مثلا فلانی با فلانی جوره...
تهش دقیقا میدونی چیه ...؟
اولش تازگی و دلدادگی... یه مدت همخوابگی... بعدش کسلی و تکرار و کلافگی...
آخرش یه روز میشنوی: با یه خداحافظی خوشحالم کن...
مجرد و متاهل و خائن و متعهد نداریم....
بعد یه مدت رابطه یه روز صبح در حالیکه دراز کشیدی رو تختخواب چشماتو باز می کنی، خیره میشی به سقف و احساس می کنن سردی مثل یه تیکه یخ....
اون لحظه نه مهر توو شناسنامه کمکت می کنه
نه قول و قرارای دلی...
توو یه آن دیگه نیستی توو دل هیچ رابطه ای...
بعضیا انکارش می کنن چون زندانی چارچوبشونن ...
بعضیام ترسوئن... حسشونو قورت میدن و تا دم مرگ مثل مرده ظاهرن شاد تخته گاز میرن...
بعضیا جسورترن میزنن زیر همه چیزو میرن که دوباره شروع کنن... که البته معلوم نیست حس بهتری نصیبشون بشه یا نه...
تو بگو رسیدم به پوچی...
من میگم پوچ پوچی همون موقع که فکر می کنی عاشقی یا معشوقی...
به هر کی میخواد بر بخوره ولی من با جرات میگم هر رابطه ای یه تاریخ مصرف داره
الان داغی، وسط عشق و حالی نمی فهمی من چی میگم...
بعدناااا می فهمی... بعدناااا...
تو یه صبح مه آلوده کدر... یکی تکونت میده و میگه پااااشو... تو یخ زدی...
انگار آدم خفه شه بهتره...
واقعیت اینکه راه باهم بودن بن بسته...
همه توو یه گه گیجه ای دست و پا میزنیم به اسم تنهایی...
تو میگی نه همه یه جور نیستن مثلا فلانی با فلانی جوره...
تهش دقیقا میدونی چیه ...؟
اولش تازگی و دلدادگی... یه مدت همخوابگی... بعدش کسلی و تکرار و کلافگی...
آخرش یه روز میشنوی: با یه خداحافظی خوشحالم کن...
مجرد و متاهل و خائن و متعهد نداریم....
بعد یه مدت رابطه یه روز صبح در حالیکه دراز کشیدی رو تختخواب چشماتو باز می کنی، خیره میشی به سقف و احساس می کنن سردی مثل یه تیکه یخ....
اون لحظه نه مهر توو شناسنامه کمکت می کنه
نه قول و قرارای دلی...
توو یه آن دیگه نیستی توو دل هیچ رابطه ای...
بعضیا انکارش می کنن چون زندانی چارچوبشونن ...
بعضیام ترسوئن... حسشونو قورت میدن و تا دم مرگ مثل مرده ظاهرن شاد تخته گاز میرن...
بعضیا جسورترن میزنن زیر همه چیزو میرن که دوباره شروع کنن... که البته معلوم نیست حس بهتری نصیبشون بشه یا نه...
تو بگو رسیدم به پوچی...
من میگم پوچ پوچی همون موقع که فکر می کنی عاشقی یا معشوقی...
به هر کی میخواد بر بخوره ولی من با جرات میگم هر رابطه ای یه تاریخ مصرف داره
الان داغی، وسط عشق و حالی نمی فهمی من چی میگم...
بعدناااا می فهمی... بعدناااا...
تو یه صبح مه آلوده کدر... یکی تکونت میده و میگه پااااشو... تو یخ زدی...
۴.۰k
۱۶ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.