دل و دین بردی و اکنون پی جان آمده ای

دل و دین بردی و اکنون پی جان آمده ای

بنشین تابه تو آن هم بسپارم بنشین.!
دیدگاه ها (۱)

هرکه رادیدم برای عشق خودشعری سرود...من که معشوقی ندارم ازچه ...

چشمٖ مخصوص تماشاست اگر بگذارندو تماشای تو زیباست اگر بگذارند...

من و دنیاهمدیگر را رنگ میکنیم ،من با مداد سیاه...دنیا با مدا...

دعاکردم که برگردد ، شده با دیگری باشد !دعاهایی به این تلخی ه...

جان دلم بردی در قعر جان نشستیمن برکنار رفتم تودر میان نشستیگ...

مگذار دل از غصه پریشان شود ای عشقکاشانه ام از هجر تو ویران ش...

ای تاج سر عالم و ادم زهرا از کودکیم دل به تو دادم زهراان رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط