صبح یک روز من از پیش خودم خواهم رفت

صبح یک روز من از پیش خودم خواهم رفت/

بی خبر با دل درویش خودم خواهم رفت/

می روم تا در میخانه کمی مست کنم/

جرعه بالا بزنم آنچه نبایست کنم/

بی خیال همه کس باشم و دریا باشم/

دائم الخمر ترین آدم دنیا باشم/

آنقدر مست که اندوه جهانم برود/

استکان روی لبم باشد و جانم برود/

ساقیا در بدنم نیست توان جام بده/

گور بابای غم هر دو جهان جام بده/

برود هر که دلش خواست شکایت بکند/

شهر باید به من الکلی عادت بکند./
دیدگاه ها (۱)

گشتم بود اما مال من نبود ...

.

.

.عمرم گهی به غم گهی به درد گذشت تاریخ زندگیم همه با درد گذشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط