هوس میتونه تبدیل به عشق بشه؟
هوس میتونه تبدیل به عشق بشه؟
p 5
ساعت ۱ ظهر بود. ا/ت از خواب بیدار شد و دید روی تخت جونگ کوک هست. از تخت بلند شد و به سمت در رفت. تا خواست در اتاق رو باز کنه جونگ کوک در اتاق رو باز کرد و در خورد توی دندون ا/ت.
+اهههههه
_خوبیی؟( با فریاد)
ا/ت به جونگ کوک نگاه کرد
+چیکار میکنی؟
_تو چیکار میکنی؟ مگه من اجازه دادم از روی تخت بلند شی؟(با عصبانیت)
+باید از تو اجازه بگیرم؟
_اره!!
ا/ت نشست روی تخت و به جونگ کوک نگاه کرد
+اجازه دارم بلند شم؟
_خیر!
ا/ت از روی تخت بلند شد و جونگ کوک به سمت ا/ت رفت و ا/ت رو هل داد روی تخت
+جونگ کوک!
_به به! چشمانم روشن! تا دیروز میگفتی بهم اقای جئون! الان شدم جونگ کوگ؟
ا/ت به جونگ کوک نگاه کرد
+زندگی همینه!
_عه؟ میخوای زندگی رو بهت نشون بدم؟
+نه خودم دارم میبینم! مثل تو کور نیستم!( جونگ کوک عینکی هست)
_هی هی هی!! داری زیادی حرف میزنی!
ا/ت از روی تخت بلند شد
+فکر نکن خواب بودم و نفهمیدم بوسم کردی!
_خفشو!
+حرف حق پاسخ نداره!!!!
جونگ کوک به ا/ت نگاه کرد و لبخند عصبی زد
_از کی تاحالا حرف های تو شده حرف حق؟
+از همین چند دیقه پیش که در رو کبوندی توی دهنم!
جونگ کوک نتونست جلوی خندش رو بگیره.
+رو اب بخندی...
جونگ کوک خندش قطع شد و به ا/ت نگاه کرد
_چی گفتی؟
+همونی که شنیدی...
جونگ کوک دست ا/ت رو گرفت و ا/ت رو برد توی بالکن که استخر بود. ا/ت رو پرت کرد توی استخر
+جونگ کوک!!!!!بیارم بیروننننن!!
_نشنیدم...
+با تواممممم! بیارم بیروننن!
_منم میگم نشنیدم..
ا/ت سعی کرد به لبه ی استخر برسه و تونست و پای جونگ کوک رو گرفت و پاش رو کشید سمت خودش و جونگ کوک با باسن خورد روی زمین و ا/ت جونگ کوک رو کشید توی اب و خودش از استخر رفت بیرون
_زنیکههههه! باسنم درد گرفت!!
+نشنیدم...
_بشنو!
+نمیخوامممم!...
تو خماری نمیزارمتون...
پارت بعد= ۳۵ لایک
p 5
ساعت ۱ ظهر بود. ا/ت از خواب بیدار شد و دید روی تخت جونگ کوک هست. از تخت بلند شد و به سمت در رفت. تا خواست در اتاق رو باز کنه جونگ کوک در اتاق رو باز کرد و در خورد توی دندون ا/ت.
+اهههههه
_خوبیی؟( با فریاد)
ا/ت به جونگ کوک نگاه کرد
+چیکار میکنی؟
_تو چیکار میکنی؟ مگه من اجازه دادم از روی تخت بلند شی؟(با عصبانیت)
+باید از تو اجازه بگیرم؟
_اره!!
ا/ت نشست روی تخت و به جونگ کوک نگاه کرد
+اجازه دارم بلند شم؟
_خیر!
ا/ت از روی تخت بلند شد و جونگ کوک به سمت ا/ت رفت و ا/ت رو هل داد روی تخت
+جونگ کوک!
_به به! چشمانم روشن! تا دیروز میگفتی بهم اقای جئون! الان شدم جونگ کوگ؟
ا/ت به جونگ کوک نگاه کرد
+زندگی همینه!
_عه؟ میخوای زندگی رو بهت نشون بدم؟
+نه خودم دارم میبینم! مثل تو کور نیستم!( جونگ کوک عینکی هست)
_هی هی هی!! داری زیادی حرف میزنی!
ا/ت از روی تخت بلند شد
+فکر نکن خواب بودم و نفهمیدم بوسم کردی!
_خفشو!
+حرف حق پاسخ نداره!!!!
جونگ کوک به ا/ت نگاه کرد و لبخند عصبی زد
_از کی تاحالا حرف های تو شده حرف حق؟
+از همین چند دیقه پیش که در رو کبوندی توی دهنم!
جونگ کوک نتونست جلوی خندش رو بگیره.
+رو اب بخندی...
جونگ کوک خندش قطع شد و به ا/ت نگاه کرد
_چی گفتی؟
+همونی که شنیدی...
جونگ کوک دست ا/ت رو گرفت و ا/ت رو برد توی بالکن که استخر بود. ا/ت رو پرت کرد توی استخر
+جونگ کوک!!!!!بیارم بیروننننن!!
_نشنیدم...
+با تواممممم! بیارم بیروننن!
_منم میگم نشنیدم..
ا/ت سعی کرد به لبه ی استخر برسه و تونست و پای جونگ کوک رو گرفت و پاش رو کشید سمت خودش و جونگ کوک با باسن خورد روی زمین و ا/ت جونگ کوک رو کشید توی اب و خودش از استخر رفت بیرون
_زنیکههههه! باسنم درد گرفت!!
+نشنیدم...
_بشنو!
+نمیخوامممم!...
تو خماری نمیزارمتون...
پارت بعد= ۳۵ لایک
۶۸.۴k
۱۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.