خیره در چشم تو با ناز نگاهت چه کنم

خیره در چشم تو با ناز نگاهت چه کنم؟
با دل آرایـیِ آن صورتِ ماهت چه کنم؟

شعرهایم همه بر شـانه یِ تو ریخته اند
با غزلخوانی آن چشم سیاهت چه کنم؟

تب لبخند تو گرمای وجودم شده ، آه_
نشود بوسه من شال و کلاهت چه‌کنم؟

پر ز خواهش ولی از دست رقیبان عاصی
چیده و ریخته گل بر سرِ راهت چه کنم؟

هر کسی سیب لبت دید هوایی شده است
بی تو با وسوسه گاه به گاهت چه کنم؟

خیره در آینه بودم که صدایی می گفت:
نشود عـشـق سر آغازِ گناهت ، چه کنم؟

محمد_نوری
دیدگاه ها (۶)

حکمتی داشت که بافنده عشقگرهی بر گره دیگر زدگرنبودش زجهان هر ...

به عشقش، سیب ها خواهم خورد...مرا از تبعید مترسانید.اگرلازم ش...

....با منی ، با همه یِ نازِ نگاهت مثلاًبا دل آراییِ آن صورتِ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط