خیره در چشم تو با ناز نگاهت چه کنم؟
خیره در چشم تو با ناز نگاهت چه کنم؟
با دل آرایـیِ آن صورتِ ماهت چه کنم؟
شعرهایم همه بر شـانه یِ تو ریخته اند
با غزلخوانی آن چشم سیاهت چه کنم؟
تب لبخند تو گرمای وجودم شده ، آه_
نشود بوسه من شال و کلاهت چهکنم؟
پر ز خواهش ولی از دست رقیبان عاصی
چیده و ریخته گل بر سرِ راهت چه کنم؟
هر کسی سیب لبت دید هوایی شده است
بی تو با وسوسه گاه به گاهت چه کنم؟
خیره در آینه بودم که صدایی می گفت:
نشود عـشـق سر آغازِ گناهت ، چه کنم؟
محمد_نوری
با دل آرایـیِ آن صورتِ ماهت چه کنم؟
شعرهایم همه بر شـانه یِ تو ریخته اند
با غزلخوانی آن چشم سیاهت چه کنم؟
تب لبخند تو گرمای وجودم شده ، آه_
نشود بوسه من شال و کلاهت چهکنم؟
پر ز خواهش ولی از دست رقیبان عاصی
چیده و ریخته گل بر سرِ راهت چه کنم؟
هر کسی سیب لبت دید هوایی شده است
بی تو با وسوسه گاه به گاهت چه کنم؟
خیره در آینه بودم که صدایی می گفت:
نشود عـشـق سر آغازِ گناهت ، چه کنم؟
محمد_نوری
۷۳۹
۱۲ آبان ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.