آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت
خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد
تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت
دیدگاه ها (۵)

کاش میشد زندگیتکرار داشت لااقل تکرار را یکبار داشتـ ساعتم بر...

یا ربی عونکــــــ ضاق فینی کونکــــ #حنان

رنج ِ فراق هست و امیدِ وصال نیست........ این «هست و نیست» کا...

خانه ایی خواهم ساختپشت دیوار سکوتسنگ هایش احساس…آجرش زیباییا...

شهادت می دهد هردو چشمت که دیشب مستبودی های قدم بر دست بودی ت...

صاحب نظر نیشه ای این ظلم و این کاکول در گذر فکر ام چو در دل ...

عاشقانه های شبنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط