برگی از زندگی پربار شهید بهشتی

برگی از زندگی پربار شهید بهشتی

از زبان حاج آقا قرائتی

یک روز مرحوم بهشتی به کاشان آمده بود.
رفتیم که پشت سر ایشان نماز بخوانیم.
تا رفتیم نماز بخوانیم، دیدیم رویش را برگرداند و به آقازاده‌اش گفت : قصه‌ی اتوبوس را برای قرائتی بگو.
به پسرش گفتم : بیا اول قصه‌ی اتوبوس را بگو.
من الان دیگر حواسم به نماز نیست. بگو تا من آرامش پیدا کنم. گفت: مردم در یک اتوبوس سوار بودند.
یکی می‌گفت: آقای بهشتی در کاخ علَم نشسته است.
یکی می‌گفت: خانه‌اش یازده طبقه است.
راننده اتوبوس می‌گوید : چانه نزنید.
من خانه ایشان را بلد هستم.
مرد آن کسی است که بنشیند و من او را در خانه‌ی ایشان ببرم. گفتیم : باشد.
اتوبوس را با جمعیت در خانه‌ی ایشان می‌برند.
در می‌زنند همه‌ی مردم هم دم در می‌آیند. آقا زاده در را باز می‌کند، می‌بیند که چهل پنجاه نفر دم درایستاده‌اند.
می‌گوید : چه شده است؟
راننده ماجرا را تعریف می‌کند و مردم دیدند که خانه‌اش یک طبقه بیش‌تر نیست.
این که می‌گویند : او خانه‌ی یازده طبقه دارد، تهمت است .
یک روز در دادگستری یک آدمی قاتل بوده است.
حکم اعدام او را می‌دهند.
آقا که اعدام می‌شود، مادر آقای اعدامی به دادگستری می‌اید و شروع به فحش دادن به شهید مظلوم بهشتی می‌کند.
می‌گویند: آقای بهشتی بیرونش کنیم ؟
می‌فرمایند: چه شده است ؟
می‌گویند: به تو فحش می‌دهد.
می‌گوید: به من فحش می‌دهد یا کار مختل می‌شود ؟
می‌گویند: نه.
می‌گوید: تا مادامی که این زن به من فحش می‌دهد، کاری با او نداشته باشید، اما اگر دیدید کار اداره مختل می‌شود، بیرونش کنید.
این یک مسأله‌ای است که آدم باید از آن درس بگیرد.
بی خود نیست که امیرالمؤمنین می‌فرماید : خدا شهادت را برای اولیاء خوبش قرار می‌دهد. شهادت قسمت هرکس نمی‌شود.
سال تحویل شد.
ایشان چند دقیقه که از سال تحویل گذشت، بلند شد و لباس هایش را پوشید و گفت :
تعطیلی برای ما درست نیست. کار زیاد است.
بلند شوید تا به کار هایمان برسیم. تقریباً پنج شش دقیقه از سال تحویل گذشت که ایشان بلندشد و سراغ کار رفت.
بهشتی و یارانش از 24 ساعت ، 18 ساعت را کار می‌کردند .
تقریباً 26 سال پیش مرحوم بهشتی سی نفر از طلبه‌های فاضل را جمع می‌کند و برای این‌ها کلاس می‌گذارد و می‌گوید : هر طلبه‌ی فاضلی باید یکی از زبان‌های دنیا را بلد باشد.
به مرحوم شهید باهنر می‌گوید : که باید با تبلیغ صدای اسلام را به همه دنیا برسانیم. تو به ژاپن برو.
بعد باهنر برای معرفی اسلام به ژاپن می‌رود
و مرحوم بهشتی به آلمان می‌رود.
جالب این است که این قدر بزرگوار هستند
که در عین این که حرف ژاپن و هامبورگ است،
در یک جلسه با مرحوم مطهری و آیت اللّه یزدی جمع می‌شوند و می‌گویند :
بیایید امسال ماه رمضان به یک روستا و عشایری برویم.
به یک جایی برویم که کسی رغبت نمی‌کند به آنجا برود.
یعنی همان فکری که به فکر ژاپن و هامبورگ است،
همان فکر به فکر روستای عشایر یاسوج هم هست.
این‌ها خیلی بزرگواری است.
امام می‌فرماید : من در طول بیست سال ، حتی یک غیبت هم از او ندیدم.
می‌فرماید: شهادت او پهلوی تهمت او چیزی نیست.
او یک امت بود.
امام که مبالغه نمی‌کند که بی خودی به او امت بگوید.
در تاریخ سه نفر امت هستند.
اولین نفر ابوطالب است. در تاریخ می‌خوانیم که در موردش می‌گویند که ابوطالب یک نفر بود اما یک امت بود.
دومین نفر حضرت ابراهیم است.
بعد از ابوطالب و ابراهیم، تعبیر سوم را از امام شنیدیم که بهشتی یک امت بود
دیدگاه ها (۱)

سلام به همگی عید سعید فطـــــــر بر همه ی دوستان ویسگونی مبا...

تبریک..

نماز ظهر تمام شد و آقا به پشت تریبون رفتند؛ نمازگزاران همان‌...

تبررریک......برد 3_2 تیم ملی والیبال ایران در مقابل لهستانو...

🔻شهرام_جزایری در سال ۱۳۸۰ اعلام کرد اندازه قیمت ۲۷۰۰ سکه طلا...

دقیقاً اینجاست که یه آدمی مثل من دچار😔شک و تردید میشهبا این ...

🍃🌸 #برکت_نماز_اول_وقت🍃🌸 حجه الاسلام و المسلمین هاشمی نژاد بی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط