.
.
عزیز من!
از اینکه این روزها، گهگاه، و چه بسا غالباً به خشم میآیی، ابداً دلگیر و آزرده نیستم...
من خوب میدانم که تو سختترین روزها و سالهای تمامی زندگیات را میگذرانی؛ حال آن که هیچ یک از روزها و سالهای گذشته نیز چندان دلپذیر و خالی از اضطراب و تحمل کردنی نبوده است که با یادآوری آنها، این سنگ سنگین غصهها را از دلت برداری و نفسی به آسودگی بکشی.
صبوریِ تو، صبوریِ تو، صبوریِ بیحسابِ تو در متن یک زندگیِ ناامن و آشفته، که هیچ چیز آن را مفرح نساخته است و نمیسازد، به راستی که شگفتانگیزترینِ حکایتهاست...
#نادرخانِابراهیمی
عزیز من!
از اینکه این روزها، گهگاه، و چه بسا غالباً به خشم میآیی، ابداً دلگیر و آزرده نیستم...
من خوب میدانم که تو سختترین روزها و سالهای تمامی زندگیات را میگذرانی؛ حال آن که هیچ یک از روزها و سالهای گذشته نیز چندان دلپذیر و خالی از اضطراب و تحمل کردنی نبوده است که با یادآوری آنها، این سنگ سنگین غصهها را از دلت برداری و نفسی به آسودگی بکشی.
صبوریِ تو، صبوریِ تو، صبوریِ بیحسابِ تو در متن یک زندگیِ ناامن و آشفته، که هیچ چیز آن را مفرح نساخته است و نمیسازد، به راستی که شگفتانگیزترینِ حکایتهاست...
#نادرخانِابراهیمی
۷.۸k
۲۶ دی ۱۴۰۱