حکایتوحقیقتدردناک
#_حکایت_وحقیقت_دردناک
موشی در خانه مزرعه دار یک تله موش دید
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد
همه گفتند :
تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید
از مرغ را برایش سوپ درست کرد
گوسفند را برای عیادت کنندگان سر برید
گاو را برای مراسم ترحیم کشت
و در این مدت موش فقط نگاه میکرد
و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت
بسیاری از تفکرات ما متشکل از همین حکایت است که می گوییم به من ربطی ندارد مشکل من نیست
اینگونه عدم مسئولیت مذیری را توجیه می کنیم و مسئولیت خویش را در اجتماع فراموش می کنیم و سرانجام ضرر این به خودمان باز میگردد
موشی در خانه مزرعه دار یک تله موش دید
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد
همه گفتند :
تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد
ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید
از مرغ را برایش سوپ درست کرد
گوسفند را برای عیادت کنندگان سر برید
گاو را برای مراسم ترحیم کشت
و در این مدت موش فقط نگاه میکرد
و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت
بسیاری از تفکرات ما متشکل از همین حکایت است که می گوییم به من ربطی ندارد مشکل من نیست
اینگونه عدم مسئولیت مذیری را توجیه می کنیم و مسئولیت خویش را در اجتماع فراموش می کنیم و سرانجام ضرر این به خودمان باز میگردد
- ۳۹۷
- ۱۳ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط