خدایا ما را به غصه های معمولی مان برگردان
خدایا ما را به غصه های معمولی مان برگردان
به قسط های عقب افتاده
امتحانات پایان ترم
ترافیک های طولانی
خیابان های شلوغ
دغدغه های زیاد
هدف های سخت
خستگیهای مفرط ...
به همان روزها که همدیگر را قضاوت می کردیم و به قضاوت های هم توجهی نمی کردیم!
به همان روزها که دنیا هنوز این قدر آلوده نبود، که آلوده بود و حاد نبود، که آلوده بود، و از آلودگی اش نمی مردیم ...
که دلواپس حال عزیزانمان بودیم، نه جان شان ...
ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریزپا نبود ...
که میشد لابلای همین مشکلات و دغدغه های ریز و درشت با خیالی آسوده فنجانی برداشت، چای ریخت، کنار پنجره ای ایستاد، در کمال اطمینان آرامش نفسی عمیق کشید.
که می شد کسی را به آغوش کشید و آرام شد، میشد دستان کسی را گرفت و بدون هراس تمام شهر را قدم زد و غصه ها و دردها را فراموش کرد.
دلمان لک زده برای یک آغوش، یک لبخند، یک خیال تخت ...
دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی ...
خدایا در آغوشمان بگیر که خسته ایم
خدایا خودت حال زمین را خوب کن .
به قسط های عقب افتاده
امتحانات پایان ترم
ترافیک های طولانی
خیابان های شلوغ
دغدغه های زیاد
هدف های سخت
خستگیهای مفرط ...
به همان روزها که همدیگر را قضاوت می کردیم و به قضاوت های هم توجهی نمی کردیم!
به همان روزها که دنیا هنوز این قدر آلوده نبود، که آلوده بود و حاد نبود، که آلوده بود، و از آلودگی اش نمی مردیم ...
که دلواپس حال عزیزانمان بودیم، نه جان شان ...
ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریزپا نبود ...
که میشد لابلای همین مشکلات و دغدغه های ریز و درشت با خیالی آسوده فنجانی برداشت، چای ریخت، کنار پنجره ای ایستاد، در کمال اطمینان آرامش نفسی عمیق کشید.
که می شد کسی را به آغوش کشید و آرام شد، میشد دستان کسی را گرفت و بدون هراس تمام شهر را قدم زد و غصه ها و دردها را فراموش کرد.
دلمان لک زده برای یک آغوش، یک لبخند، یک خیال تخت ...
دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی ...
خدایا در آغوشمان بگیر که خسته ایم
خدایا خودت حال زمین را خوب کن .
۱۲.۳k
۲۷ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.