ران یه ربات بود اون یه ربات معیوب بود ؛ اما نه! فقط اینط
ران یه ربات بود اون یه ربات معیوب بود؛ اما نه! فقط اینطور بنظر میرسید چون اون:
مهربون وشجاع بود اون تمام تلاششو برای کمک کردن به دوستش و حتا دیگران انجام داد،اون بخاطر این خصوصیات از نظر دیگران معیوب بود. ولی در اصل اون یه نسخه واقعی و کامل بود اون هیچ وقت خودشو همرنگ جماعت نکرد اون ادامه داد به کمک کردن، به خندیدن و شاد بودن،، و در نهایت همه فهمیدند ران چیزی کم نداشت بلکه اون چیزی بود که همه همیشه کم داشتند و میخواستنش
و در پایان داستان اون هرچیزیو که داشت با بقیه شریک شد حتا با اینکه براش گرون تموم شد اون ارزش اینو بالاتر از هر چیزی میدونست:
((شده برای یلحظه لبخند رو لب یه نفر جا خشک کنه))
پایان قصه اینطور تموم شد که ران هیچوقط هم رنگ جماعت نشد بلکه جماعت همرنگ اون شدند. اون ارزش خودشو میدونست ولی اونو به دیگران تحمیل نکرد اون صبر کرد تا دیگران خودشون متوجه ارزش اون شدند
مهربون وشجاع بود اون تمام تلاششو برای کمک کردن به دوستش و حتا دیگران انجام داد،اون بخاطر این خصوصیات از نظر دیگران معیوب بود. ولی در اصل اون یه نسخه واقعی و کامل بود اون هیچ وقت خودشو همرنگ جماعت نکرد اون ادامه داد به کمک کردن، به خندیدن و شاد بودن،، و در نهایت همه فهمیدند ران چیزی کم نداشت بلکه اون چیزی بود که همه همیشه کم داشتند و میخواستنش
و در پایان داستان اون هرچیزیو که داشت با بقیه شریک شد حتا با اینکه براش گرون تموم شد اون ارزش اینو بالاتر از هر چیزی میدونست:
((شده برای یلحظه لبخند رو لب یه نفر جا خشک کنه))
پایان قصه اینطور تموم شد که ران هیچوقط هم رنگ جماعت نشد بلکه جماعت همرنگ اون شدند. اون ارزش خودشو میدونست ولی اونو به دیگران تحمیل نکرد اون صبر کرد تا دیگران خودشون متوجه ارزش اون شدند
۲.۰k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.