فقط بخاطر یه اتفاق..

پارت ۱۰
۴۷ صبح
بارون هنوز آروم می‌باره، صدای قورباغه‌ها از دور میاد
و دکو هنوز وسط دو نوع انفجار گیر کرده:

انفجار خجالت خودش

انفجار خشمی که از درون باکوگو بلند می‌شه...



---

داخل چادر، بعد از عطسه‌ی مرگبار

دکو خودش رو با پتو جمع کرده و چسبیده به دیواره‌ی چادر
باکوگو، پشتش به دکو، داره نفس می‌کشه تا خونسرد بمونه
میناتا، مثل خبرنگار زرد CNN، دنبال لحظه‌س
و شوتو؟ ایستاده و به دکو زل زده...

شوتو (خیلی آروم و مرموز):
«چیزی که دیدم… جرقه‌ای تو چشم‌هات بود، ایزوکو.»
دکو: «هه؟؟؟ من فقط عطسه کردم!»
شوتو:
«ولی قلبت… لرزید.»

میناتا: «یعنی عاشقانه‌تر از این می‌شه؟؟؟»
مینا: «اوکی بچه‌ها، دیگه خیلی نزدیک شدین. بیرون. هردوتاتون. الآن!»


---

مینا میناتا و شوتو رو بیرون هل می‌ده

میناتا (با فریاد):
«ولی من هنوز عکس نگرفتممممممم!»
شوتو:
«من دارم تحلیل می‌کنم. علمی!»
مینا: «علمتون رو ببرین کنار رودخونه بررسی کنین!» 💢

و در چادر بسته می‌شه.


---

داخل چادر: سکوت سنگین.

دکو: «...کاچان؟»

باکوگو: «نه. هیچی نگو. اگه یه کلمه‌ی دیگه بگی ممکنه... منفجر شم.»

دکو: «ولی اونا فکر کردن ما... یعنی...»

باکوگو (با صدای خفه):
«مهم نیست چی فکر کردن… اگه واقعاً قرار بود فکر کنن، الان تو چادرمون نبودن!»


---

اما درست وقتی سکوت کمی سنگین می‌شه...

📱 بوق بوق بوق
گوشی دکو دوباره روشن می‌شه!

با صدای بلند می‌گه:
“هشدار! سطح استرس شما بالاست! پیشنهاد: پخش موسیقی آرامش‌بخش؟”

و گوشی خودش آهنگ پخش می‌کنه...

🎶 “Love is in the air… everywhere I look around~”

دکو: 😨
باکوگو: 😡
هر دو:
«لعــــــــــنتییییییییییییییییییییییی!!!»


---

پتو پرتاب می‌شه رو گوشی. دکو روش می‌افته تا صدا قطع شه.

باکوگو از ته دل، بین لب‌های گازگرفته‌ش می‌گه:
«اگه یه بار دیگه عشق توی هوا باشه، من هوا رو آتیش می‌زنم.»


---
دیدگاه ها (۱۸)

کپشن چک شه

اسم فن فیک رو سرچ کردم اومدددددنمیدونم......آخه چرا من رو وق...

آهنگ بزارم؟؟؟

پ ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط