second seasonsecond episode

second season¦second episode

لوئی: جکی چرا از من میترسی؟

جکی: تو همون اژدهای سیاه معروفی عادیه که همه بترسن...

اکیرا: هی لوئی ایساگی گم شده.. داوینا هم گم شده خبری ازشون نیست

لوئی: ها؟! ولی همین دو ساعت پیش اینجا بودن.. ا-امیلی کجاست؟

اکیرا: نمیدونم ولی این اصلا منطقی نیست... همشون گم شدن انگار جاسوس هست...

جکی: لوئی... خبری شده؟

لوئی: نمیدونم...

لوئی به بقیه نگاه کرد و نگران و عصبانی بود اینجا چیزی اشتباه بود... سریعا به سمت در خروجی رفت و به سمت دریاچه ای که داوینا توش زندگی میکرد رفت

لوئی: داونیا!!! دختره ی یه دنده کجایی؟!


ایساگی داخل راه رو ها میچرخید که امیلی سریعا با سمش بیهوشش کرد و بردش از خونه بیرون بدون این که کسی متوجه بشه

امیلی به پایگاه خودش رفت جایی که همه ی دوست های قدیمی لوئیچی رو زندانی کرده بود

امیلی: صبح بخیر داوینا...

داوینا: میدونی که لوئی منو پیدا میکنه...

امیلی: دقیقا برای همین اینجایی

امیلی ایساگی رو کنار داوینا میزاره و میبندتش به یکی از میله های اونجا به سمت میزش میره و خونش رو با سم خواب اور مخلوط میکنه و روی صورت داوینا اسپری میکنه تا بیهوش بشه

امیلی: خوب بخوابی... داوینا
دیدگاه ها (۴۹)

second season ¦ third part 'flashback'لوئیچی با تمام توانش ا...

تفاوت لوئیجی در ۱۱۸ سالگی و در ۱۵٠ سالگیددی رو اصن(اولی کار ...

در فکرم که فنفیکو کنسل کنم از اول بنویسم

خب خباقا من پارت نمیتونم بدم بنا به دلایلی چون ایده ندارم و ...

Lucky victim of Halloween night جوهر خون و آخرین نفس دختر و...

p88 ژان و دلربا مخفیانه باز از زندان فرار کردن و میخاستن بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط