آنقدر رنجاندیم و رنجیدیم

آنقدر رنجاندیم و رنجیدیم ...
که غصه ای نماند برای خوردن،
خود خوری را
شروع کردیم،
تعارف نمی خواست ...
هر کس سهم خود را داشت
و حالا هر کداممان که بیشتر
رنجیده ...
زودتر سیر می شود ...
از زندگی

#حمید_جدیدی
دیدگاه ها (۴)

همچو مهتاب که از خاطر شب میگذرد..هر شب،آهسته ز آفاق دلم میگذ...

هوهووووووو#بریم_دبی

میشود تنهایی بچگی کرد.تنهایی بزرگ شد.تنهایی زندگی کرد.و تنها...

جمعه ات به خیرهر کجا هستی به یاد من باشمن با تو چای نوشیده ا...

یارو کچل بقول آقای عزیزی خ...مال FIFA اومده گفته ما هیچ کاره...

خاطراتم را که مرور‌ می کنم همیشه یک‌ نکته آزارم می دهد ...در...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط