حالا که نتوانستم شروع سال را کنارت باشم از همینجا درد و د

حالا که نتوانستم شروع سال را کنارت باشم از همینجا درد و دل میکنم..
ولی..
این بار ڪوله بارم عجــیب سنگین است..
سنگین تر از آنے ڪہ قابل تصور باشد..
دلم میخواهد سنگـین بیایم و سبڪ برگردم..
میخواهم تا خود صبح زار بزنم..
بدون توجه بہ نگاه ها..
بگــذار فڪر کنند درد بے درمان دارم..
بگـــذار همه ی نگاه ها خیــره شود بہ چشـم های پف ڪرده و پاهـــای بے رمقم..
مهــم نیست !!
نگاه ها را بے خیال..
امروز را فقـط میخواهم التــماس ڪنم..
هر چند خودت میدانے..
ولـــے..
تڪ تڪ میخواهم بشـــمارم..
میخواهم تمامش ڪنم..
بگــذار وقت سال تحویل کہ برگشتم لبخـــند دل ببینم نه لبخند لــب..
من ایـــمان دارم..
بہ تــــو..
بہ خواهـــرت..
و خدایـے ڪه هواے دل بارانیـــمان را دارد..
دیدگاه ها (۱)

خاک پای زائر شاه خراسان میشومیارضا میگویم و آیینه بندان میشو...

یا امام رضا(ع)گفتم رضا و کاسه ی دستم فقیر شدمثل همیشه دست تو...

ما شاعریم و دست به گیسو نمی زنیمفالی به غیر گوشه ی ابرو نمی ...

ازهمه دل بریده ام دلم اسیر یک نگاستتموم آرزوی من زیارت امام ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط