داستانی کوتاه و کمی آشنا ...
داستانی کوتاه و کمی آشنا ...
روزی فیل با سرعت از جنگل میگریخت !
علت را پرسیدند
گفت : شیر دستور داده تا گردن همه زرافه ها را بزنند !
گفتند : تو که فیل هستی ، پس چرا نگرانی؟
گفت : بله من میدانم که فیل هستم ؛ اما جناب شیر ، الاغ را به پیگیری این دستور مأموریت داده !!!
وقتی مأموریت مهم را بر دوش افراد بیسواد میگذارند ، نتیجه فاجعه بار خواهد بود !
روزی فیل با سرعت از جنگل میگریخت !
علت را پرسیدند
گفت : شیر دستور داده تا گردن همه زرافه ها را بزنند !
گفتند : تو که فیل هستی ، پس چرا نگرانی؟
گفت : بله من میدانم که فیل هستم ؛ اما جناب شیر ، الاغ را به پیگیری این دستور مأموریت داده !!!
وقتی مأموریت مهم را بر دوش افراد بیسواد میگذارند ، نتیجه فاجعه بار خواهد بود !
۷۴۴
۱۸ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.