.
.
لَمّا رَآهُمُ الحُسَینُ علیه السلام مُصِرّینَ عَلی قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلی رَأسِهِ، ونادی: بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّه، وجَدّی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله، یا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی؟!... فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلی یَدِهِ، وقالَ: یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبکی ویَقولُ: اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّةِ.
.
...وقتی امام حسین علیه السلام دید که آنها بر کُشتن او پافشاری می کنند، قرآنی را گرفت و آن را باز کرد و بر سرش نهاد و ندا داد: «کتاب خدا و نیز جدّم محمّد ، فرستاده خدا، میان من و شما [ داوری کند] . ای مردم ! برای چه خونم را حلال می شمرید ؟ ! ...» سپس امام حسین علیه السلام، به سوی یکی از کودکانش که از تشنگی می گریست رفت . او را بر سرِ دست گرفت و گفت: «ای قوم ! اگر بر من رحم نمی کنید، بر این کودک رحم کنید». در این حال مردی از آنان تیری به سوی او انداخت و ذبحش کرد. حسین علیه السلام می گریست و می گفت: «خدایا ! میان ما و گروهی که ما را دعوت کردند تا ما را یاری دهند، امّا ما را کُشتند داوری کن» در این هنگام از آسمان ندایی رسید: « ای حسین، او را وا گذار که در بهشت او را شیر می دهند»
.
منبع: تذکرة الخواص، سبط این جوزی، ص ٢٥٢
#حضرت_علی_اصغر #رضیع #طفل #اصغر #یا_علی_اصغر #علی_اصغر
لَمّا رَآهُمُ الحُسَینُ علیه السلام مُصِرّینَ عَلی قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلی رَأسِهِ، ونادی: بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّه، وجَدّی مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله، یا قَومِ! بِمَ تَستَحِلّونَ دَمی؟!... فَالتَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ عَلی یَدِهِ، وقالَ: یا قَومِ ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ فَذَبَحَهُ، فَجَعَلَ الحُسَینُ علیه السلام یَبکی ویَقولُ: اللّهُمَّ احکُم بَینَنا وبَینَ قَومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فَإِنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّةِ.
.
...وقتی امام حسین علیه السلام دید که آنها بر کُشتن او پافشاری می کنند، قرآنی را گرفت و آن را باز کرد و بر سرش نهاد و ندا داد: «کتاب خدا و نیز جدّم محمّد ، فرستاده خدا، میان من و شما [ داوری کند] . ای مردم ! برای چه خونم را حلال می شمرید ؟ ! ...» سپس امام حسین علیه السلام، به سوی یکی از کودکانش که از تشنگی می گریست رفت . او را بر سرِ دست گرفت و گفت: «ای قوم ! اگر بر من رحم نمی کنید، بر این کودک رحم کنید». در این حال مردی از آنان تیری به سوی او انداخت و ذبحش کرد. حسین علیه السلام می گریست و می گفت: «خدایا ! میان ما و گروهی که ما را دعوت کردند تا ما را یاری دهند، امّا ما را کُشتند داوری کن» در این هنگام از آسمان ندایی رسید: « ای حسین، او را وا گذار که در بهشت او را شیر می دهند»
.
منبع: تذکرة الخواص، سبط این جوزی، ص ٢٥٢
#حضرت_علی_اصغر #رضیع #طفل #اصغر #یا_علی_اصغر #علی_اصغر
۱.۴k
۰۵ مهر ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.