پیش هر کس که رسیدم سخن از یار زدم

پیش هر کس که رسیدم سخن از یار زدم ...
سرِ دلدادگی ام دست به هر کار زدم...

تا که برپا بشود روضه ی تو ،در بازار ..
مثل یک کارگر ساده فقط بار زدم..❤️🚛
دیدگاه ها (۱)

ای آنکه قبرت بی چراغ و سایبان است ... روضه نمیخواهی...مزارت...

با بی کسی و غربت و غم می سازیم... با شیون و آه دم به دم می س...

راوی زخم‌های دیرین است... مملو از خوابهای رنگین است... چه ب...

لب تِشنه نزدِ چشمه ی زمزم رسیده‌ایم... ما را ببخش خدمت تان ...

سالها در غزلِ خویش دم از یار زدمرفتم و نامِ تو را در همه جا ...

بعد از مرگم بگ‌و‌تا مجلس رنگین نکنن سنگ ساده ی بنن بار م سنگ...

همه با یار خوش و من به غم یار خوشمسخت کاری است ولی من به همی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط