دوم ادامه... پیدا کرده مانع می شود ولی زمانی که با اصرار
#دوم ادامه... پیدا کرده مانع می شود ولی زمانی که با اصرار تاماسپ مواجه می شود با رفتن او موافقت می کند به شرط آنکه این واقعه را پیش هیچکس بازگو نکند و هیچگاه پیش چشم مردم داخل آب نرود چون اگر پوست بدنش با آب تماس پیدا کند مثل مار پوست اندازی می کند و رازش برملا مب شود. تاماسپ هم شروط را قبول می کند و غار را ترک می کند.
تاماسپ تا سالها رازش را به کسی نمی گوید تا اینکه اطلاع پیدا می کند پادشاه به بیماری لاعلاج مبتلا شده است. وزیر پادشاه تنها راه علاج را خوردن گوشت شاماران می داند قصد وزیر از این کار یافتن شاماران و تسلط به تمام رازهای دنیاست این است که به تمام جوانان دستور می دهد که حوض های آب را برای یافتن شاماران جستجو کنند. نوبت تاماسپ که می رسد او به خاطر نگرانی از برملاشدن رازش از شنا در حوض امتناع می کند. ولی به اجبار او را در حوض می اندازند زمانی که چشم ماموران حکومتی به پوست اندازی تاماسپ می افتد او را دستگیر کرده و شکنجه می کنند تا جای شاماران را لو دهد سرانجام تاماسپ زبان به اعتراف می گشاید و مکان شاماران را لو می دهد. شاماران را به قصر می آورند شاماران تاماسپ شرمسار را دلداری می دهد که می داند او به اجبار اعتراف کرده. شاماران با صدای بلند می گوید هرکس دم مرا بخورد از تمام رازهای دنیا آگاه می شود هر کس بدنم را بخورد شفا می یابد و هر کس سرم را بخورد در جا می میرد. وزیر حریص که سخنان شاماران را شنیده دستور می دهد شاماران را سه قسمت کرده و خودش دمش را می خورد و سر شاماران را به خورد تاماسپ می دهد و بدنش را برای پادشاه کباب می کند. وزیر حریص در جا می میمیرد چون شاماران واقعیت را نگفته بود و پادشاه سلامتیش را باز می یابد و تاماسپ به تمام رازهای نهانی آگاه می شود لقمان حکیم می شود کسی که تمام گیاهان رازهای پزشکیشان را به او می گویند.
افسانه شاماران اینجا تمام می شود مار در فرهنگ کوردی جایگاه ویژه ای دارد طوریکه بر سر در شهر لالش(مکان حج کوردهای ایزدی) تصویری از مار حک شده است.
تاماسپ تا سالها رازش را به کسی نمی گوید تا اینکه اطلاع پیدا می کند پادشاه به بیماری لاعلاج مبتلا شده است. وزیر پادشاه تنها راه علاج را خوردن گوشت شاماران می داند قصد وزیر از این کار یافتن شاماران و تسلط به تمام رازهای دنیاست این است که به تمام جوانان دستور می دهد که حوض های آب را برای یافتن شاماران جستجو کنند. نوبت تاماسپ که می رسد او به خاطر نگرانی از برملاشدن رازش از شنا در حوض امتناع می کند. ولی به اجبار او را در حوض می اندازند زمانی که چشم ماموران حکومتی به پوست اندازی تاماسپ می افتد او را دستگیر کرده و شکنجه می کنند تا جای شاماران را لو دهد سرانجام تاماسپ زبان به اعتراف می گشاید و مکان شاماران را لو می دهد. شاماران را به قصر می آورند شاماران تاماسپ شرمسار را دلداری می دهد که می داند او به اجبار اعتراف کرده. شاماران با صدای بلند می گوید هرکس دم مرا بخورد از تمام رازهای دنیا آگاه می شود هر کس بدنم را بخورد شفا می یابد و هر کس سرم را بخورد در جا می میرد. وزیر حریص که سخنان شاماران را شنیده دستور می دهد شاماران را سه قسمت کرده و خودش دمش را می خورد و سر شاماران را به خورد تاماسپ می دهد و بدنش را برای پادشاه کباب می کند. وزیر حریص در جا می میمیرد چون شاماران واقعیت را نگفته بود و پادشاه سلامتیش را باز می یابد و تاماسپ به تمام رازهای نهانی آگاه می شود لقمان حکیم می شود کسی که تمام گیاهان رازهای پزشکیشان را به او می گویند.
افسانه شاماران اینجا تمام می شود مار در فرهنگ کوردی جایگاه ویژه ای دارد طوریکه بر سر در شهر لالش(مکان حج کوردهای ایزدی) تصویری از مار حک شده است.
۷.۱k
۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.