P6
میونگ سو: قبوله اما تا وقتی خودم نگفتم نمیای
بیونگ:اما
میونگ سو:باشه پس نمیبرمش
بیونگ:نه باشه قول میدم تا وقتی خودت نگی نیام
میونگ سو:افرین
پرش زمانی فردا صبح دم در عمارت جئون
میونگ سو ویو:
خوبه عمارت قشنگیه اما چند وقت دیگه صاحبش میمیره (یه لبخند شیطانی میزنه)
پایان میونگ سو ویو
میونگ سو وارد عمارت میشه و یه عنوان خدمتکار مشغول کار میشه اتاقش طبقه پایینه محظ احتیاط یه کلت برای خودش اورده اونو میزاره زیره تختش لباسی که اجوما بخش داده رو میپوشه و میره بیرون اجوما به همه گفته بود که پایین منتظر باش کارشون داره از اتاقش میاد بیرون میره پیش بقیه از یکی میپرسه اینجا چخبره
میونگ سو:ببخشید اینجا چخبر چرا اینجا جمع شدیم
هانا:ارباب میخواد باهامون حرف بزنه،راستی اسمت چیه
میونگ سو تو ذهنش میگه من که اینجا نمیمونم چرا اسم واقعیمو بهش بگم
میونگ سو:جیانا اسم تو چیه
هانا: خوشبختم منم هانام،ارباب اومد
با حرف هانا میونگ سو سرش رو کج کرد جونگ کوک رو دید که داره از پله ها میاد پایین
جونگ کوک:زیاد حرف نمیزنم میرم سر اصل مطلب ای عمارت قانون های خودش رو داره اما مهم ترینش اینه که وفادار بمونید اگه ببینم کسی جاسوسی میکنه حودم با دستای خودم به سزای عملش میرسونم
گوشه ی لب میونگ سو اروم میره بالا و حالت نیشخند میگیره
جونگ کوک:چیز خنده داری گفتم که میخندی
میونگ سو:نه
هانا با ارنج بهش میزنه میگه بگو ببخشید ارباب
میونگ سو:ببخشید ارباب
جونگ کوک:دیگه تکرار نشه اجوما بقیه قانونا رو بهتون میگه
جونگ کوک میره اجوما قانونا رو میگه تقسیم کار میکنه، کار میونگ سو عوض کردن رو تختی ها و چیدن سفرست هانام همین مسئولیت رو داره میونگ سو میره رو تختی ها رو عوض کنه در اتاق اول رو باز میکنه میره داخل روتختی رو عوض میکنه میاد بیرون میره داخل اتاق بعدی در اتاق رو باز میکنه جیمین از حموم میاد بیرون و یه حوله دور کمرش بسته میونگ سو وقتی جیمین رو میبینه سریع بهش پشت میکنه
میونگ سو:ببخشید فکر کردم تو اتاق نیستید برای همین اومدم داخل
جیمین:اشکال نداره اومدی رو تختی رو عوض کنی
میونگ سو:بله
جیمین:اشکال نداره عوض کن
جیمین همینطوری وایساده تا بالاخره میونگ سو دست به کار میشه و رو تختی رو عوض میکنه و تلفن جیمین زنگ میخوره جیمین تلفن رو برمیداره و میره جلو پنجره شروع میکنه به صحبت کردن
جیمین:اره امشب جابجایی داریم......باشه من بهش میگم.... خداحافظ
میونگ سو تمام مدت داشت به حرفاش گوش میکرد جیمین برگشت سمتش
جیمین:تموم شد
میونگ سو:بله
و از اتاق میره بیرون بعد از اونم با خودش میگه
میونگ سو ویو:
امشب جابجایی دارن یعنی یه محمولس پس باید یه جوری به بیونگ بگم اما جا شو نمیدونم باید جاشم گیر بیارم ایندفعه متفاوت....
بیونگ:اما
میونگ سو:باشه پس نمیبرمش
بیونگ:نه باشه قول میدم تا وقتی خودت نگی نیام
میونگ سو:افرین
پرش زمانی فردا صبح دم در عمارت جئون
میونگ سو ویو:
خوبه عمارت قشنگیه اما چند وقت دیگه صاحبش میمیره (یه لبخند شیطانی میزنه)
پایان میونگ سو ویو
میونگ سو وارد عمارت میشه و یه عنوان خدمتکار مشغول کار میشه اتاقش طبقه پایینه محظ احتیاط یه کلت برای خودش اورده اونو میزاره زیره تختش لباسی که اجوما بخش داده رو میپوشه و میره بیرون اجوما به همه گفته بود که پایین منتظر باش کارشون داره از اتاقش میاد بیرون میره پیش بقیه از یکی میپرسه اینجا چخبره
میونگ سو:ببخشید اینجا چخبر چرا اینجا جمع شدیم
هانا:ارباب میخواد باهامون حرف بزنه،راستی اسمت چیه
میونگ سو تو ذهنش میگه من که اینجا نمیمونم چرا اسم واقعیمو بهش بگم
میونگ سو:جیانا اسم تو چیه
هانا: خوشبختم منم هانام،ارباب اومد
با حرف هانا میونگ سو سرش رو کج کرد جونگ کوک رو دید که داره از پله ها میاد پایین
جونگ کوک:زیاد حرف نمیزنم میرم سر اصل مطلب ای عمارت قانون های خودش رو داره اما مهم ترینش اینه که وفادار بمونید اگه ببینم کسی جاسوسی میکنه حودم با دستای خودم به سزای عملش میرسونم
گوشه ی لب میونگ سو اروم میره بالا و حالت نیشخند میگیره
جونگ کوک:چیز خنده داری گفتم که میخندی
میونگ سو:نه
هانا با ارنج بهش میزنه میگه بگو ببخشید ارباب
میونگ سو:ببخشید ارباب
جونگ کوک:دیگه تکرار نشه اجوما بقیه قانونا رو بهتون میگه
جونگ کوک میره اجوما قانونا رو میگه تقسیم کار میکنه، کار میونگ سو عوض کردن رو تختی ها و چیدن سفرست هانام همین مسئولیت رو داره میونگ سو میره رو تختی ها رو عوض کنه در اتاق اول رو باز میکنه میره داخل روتختی رو عوض میکنه میاد بیرون میره داخل اتاق بعدی در اتاق رو باز میکنه جیمین از حموم میاد بیرون و یه حوله دور کمرش بسته میونگ سو وقتی جیمین رو میبینه سریع بهش پشت میکنه
میونگ سو:ببخشید فکر کردم تو اتاق نیستید برای همین اومدم داخل
جیمین:اشکال نداره اومدی رو تختی رو عوض کنی
میونگ سو:بله
جیمین:اشکال نداره عوض کن
جیمین همینطوری وایساده تا بالاخره میونگ سو دست به کار میشه و رو تختی رو عوض میکنه و تلفن جیمین زنگ میخوره جیمین تلفن رو برمیداره و میره جلو پنجره شروع میکنه به صحبت کردن
جیمین:اره امشب جابجایی داریم......باشه من بهش میگم.... خداحافظ
میونگ سو تمام مدت داشت به حرفاش گوش میکرد جیمین برگشت سمتش
جیمین:تموم شد
میونگ سو:بله
و از اتاق میره بیرون بعد از اونم با خودش میگه
میونگ سو ویو:
امشب جابجایی دارن یعنی یه محمولس پس باید یه جوری به بیونگ بگم اما جا شو نمیدونم باید جاشم گیر بیارم ایندفعه متفاوت....
۶۴.۶k
۱۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.