چشم هایش روی دخترکی بی حجاب خیره مانده بود

چشم هایش روی دخترکی بی حجاب خیره مانده بود...
زیر لب چیزی میگفت ...
خوب که گوش کردم برای پسر شهیدش فاتحه میخواند....
ما مدیونه خانواده شهدا هستیم کاش کمی حرمت نگه داریم...
#شهید_امین_سلطانی
دیدگاه ها (۱)

‍ 💠 اگر خدا مرا دوست داشت... تیر بازویش را خراشیده بود.گفتم ...

‌ 💔 ❣ 💔 ❣ 💔 ❣ 💔 ❣ 💔 اینجا فکه هست ، سرزمینی رملی با شن های ر...

چہ باران ببارد چہ نباردچہ بهار باشد چہ نباشد..چہ بہ روے ...

💔 ✨ 💔 ✨ 💔 آسـانتــر "نـگاهـم "ڪن من تـا "عــ...

ازمایشگاه سرد

دستمال شیکی از جیبش درآورد و مشغول برق انداختن دو چشم مار که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط