پس از عروج ملکوتی شهید جاج ابراهیم همت شبی فرزند کوچکش م

پس از عروج ملکوتی شهید جاج ابراهیم همت، شبی فرزند کوچکش مریض می شود و در تب شدیدی می سوزد همراه با گلودردی سخت. هرچه همسر شهید می خواهد بچه را دکتر ببرد می بیند همه به او می گویند فردا مراجعه کنید.

شب به منزل می آید ولی بچه سخت بی قراری می کند. مادر هرکاری می کند مانند پاشوری و گذاشتن کیسه ی یخ روی پیشانی بچه هیچ کدام افاقه نمی کند و بچه شروع می کند به هذیان گویی، گریه کردن و بهانه ی پدر را گرفتن.  در نیمه ی شب، همسرشهید، طاقت خود را از دست می دهد و درحالت خستگی شدید و خواب و بیداری شروع می کند با حاج همت درد دل کردن و می گوید: حاج همت! مگر نمی گویند که شهدا زنده اند؟ من این همه شب و روز بچه ها را نگه داشتم یک شب هم تو بیا و از این بچه پرستاری کن!
همین طوری که بالای سر بچه نشسته بود خوابش می برد و در خواب می بیند شهید آمده به خانه و به او می گوید: چرا این قدر ناراحتی؟ خیلی خوب چند ساعت هم من بچه را نگه می دارم. می نشیند کنار خانم و بستر بچه. بچه اش را بغل گرفته و ناز و نوازش می کند. مادر در حال تماشای این صحنه ی شیرین است که ناگهان بچه می گوید: مامان! پاشو من حالم خوب شده است، الآن بابا این جا بود. وقتی همسر شهید به خود می آید چیزی نمی بیند ولی بوی عطر خاصی فضای اتاق را عطر آگین نموده است. «کرامات شهدا/ مهدی شیخ الاسلامی/ ج۱/ ص99»

سالزوز عروج سردار شهید ابرهیم همت گرامی باد.
#شهید_ابراهیم_همت
دیدگاه ها (۱۰)

خدا کنه تو یکی دیگه راست بگی

شهیدان را شهیدان میشناسنشهید صیاد شیرازی بر سر مزار شهید مرت...

استقبال پر شکوه از نوع اعتراض

ءعجیب این عکس بوی خدا میده...خیلی هاشون موقع شهادت وضو داشتن...

شهادت چیست؟ 🕊🌷آنگاه که دو دلداده به هم می رسند، و عاشق به وص...

🔴جلوگیری از بسیاری از ترورها!🔹شهید تورانی در آن بحران ترور م...

سخنان طوفانی حجت الاسلام رفیعی در مراسم سالگرد سردار شهید ح...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط