مادرم می گوید سخت هست

مادرم می گوید سخت هست

ولی کم کم یاد می گیری

در یک لحظه نقش چند نفر را بازی کنی!

گاهی زنی باشی که مثل مردها

دوست داشتنت را با سیگاری دود کنی

گاهی مادری که شبها پاشویه کردن رویاهایش

خواب را از چشمانش می گیرد

و گاهی زنی که گریه هایش از پس سیراب کردن

تمام شمعدانی های دنیا بر می آید...

نگاهم را از مادرم می دزدم

کاری جز فکر کردن به تو

 از دستم بر نمی آید!

کاش نفهمد

در من زنیست

 که تنها نقشش

در حسرت تو مردن است...
دیدگاه ها (۲۵)

من فقط دوسش داشتم؛ میدونم قشنگ نگفتم، میدونم خیلی ساده بود، ...

پنجشنبه شبیه من است نیمه تعطیل وبی تکلیف

دوست دارم معنا ها را از عمق سادگی بیرون بکشم دوست دارم عشق ر...

پناه می برَم از بُغضِ در گَلو ماندهبه دَشتِ دامنِ گلدارِ ماد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط