این روزها مجنون شده ام
این روزها مجنون شده ام
می نویسم پاک می کنم می نویسم پاک می کنم
با اتوبوس می روم و پیاده برمی گردم
غذا را نصفه و نیمه میخورم
خودکار سالم را دور می اندازم
قوطی ها را به شکل عجیب و غریبی در می آورم
آواهای عجیبی می سازم
چشم هایِ بی اشک غول پیکر می کشم
و چاله های خالق در دیوار خانه ایجاد می کنم
دستانم برای خلق کردن مواد ترشح می کنند
اما مزه خون می دهد
آنچه می خواهم می نویسم مرا یاد پیوند هایم با تو می اندازد هر لحظه از آن بوسه ی مرگبار را به خاطر می آورم که چون لحظه ی آخر شیرین بود.
نویسنده:سارا.د
#سارا_د
عکس از سارا.د
می نویسم پاک می کنم می نویسم پاک می کنم
با اتوبوس می روم و پیاده برمی گردم
غذا را نصفه و نیمه میخورم
خودکار سالم را دور می اندازم
قوطی ها را به شکل عجیب و غریبی در می آورم
آواهای عجیبی می سازم
چشم هایِ بی اشک غول پیکر می کشم
و چاله های خالق در دیوار خانه ایجاد می کنم
دستانم برای خلق کردن مواد ترشح می کنند
اما مزه خون می دهد
آنچه می خواهم می نویسم مرا یاد پیوند هایم با تو می اندازد هر لحظه از آن بوسه ی مرگبار را به خاطر می آورم که چون لحظه ی آخر شیرین بود.
نویسنده:سارا.د
#سارا_د
عکس از سارا.د
۲.۷k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.