لطفا حتما بخوانید

لطفا حتما بخوانید
شهید مرتضی جاویدی معروف به «اشلو»تنها فرماندهی که امام پیشانی‌اش را بوسید،بسیار زیباست؛
شهید مرتضی جاویدی
متولد :   1337              
محل تولد : روستای جلیان(فسا) 
سال ازدواج :  1360                    
تعداد فرزندان :  دو دختر
آخرین عملیات : کربلای 5              
محل شهادت :شلمچه65/11/8


مرتضی جاویدی بین عراقی‌ها معروف شده بود به اشلو! از بس که خودش را به سنگرهایشان می‌رسانده و به عربی باهاشان صحبت می‌کرده و می‌گفته: «اشلونک؟» یعنی حالت چطوره؟! داخل کیفش یک دست لباس نظامی عراقی بود. پر از جای ترکش و خون خشک!😮
»این به چه درد تو می خورد، نجس است.»
گفت:
»من با این لباس، کارهای بزرگ انجام می دهم.»
عکسی را نشان داد که با لباس و کلاه عراقی در یک جیپ غنیمتی نشسته بود. تعریف می کرد:
»من با همین لباس چند بار به داخل عراقی ها رفتم و با آنها نان و ماست خوردم! با این جیپ هم با بچه ها در منطقه گشت می زنیم. این جیپ را هم از خودشان گرفتم!»
بعد که می‌رفته، می‌فهمیده‌اند از نیروهای ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آن‌ها اطلاعات منطقه را بگیرد. از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند.
آنها هر چند وقت یکبار در رادیوشان بلوف می‌زدند که «اشلو» را کشته‌ایم. اشلو مخفف «ان شی لونک» بود، به معنی حال و روزت چطور است؟!


400 نفر بودند که تپه «بردزرد» را فتح کردند. کار سختی نبود، اسیر هم گرفتند اما سختی کار تازه بعد از مستقر شدن گردان فجر روی تپه شروع شد. عراق نمی‌خواست تپه را از دست بدهد، اما بچه‌های گردان فجر مقاومت کردند، آن هم بدون آب و غذا. چهار پنج روز مقاومت کردند تا نیروی کمکی رسید و تپه حفظ شد.
اما دیگر خبری از گردان فجر نبود؛ گردان شده بود گروهان و کم‌کم گروهان هم شده بود دسته؛ آخر از 400 نفر فقط 18 نفر مانده بودند!
آنقدر شهید زیاد شده بود، که می‌گفتند تعداد اسرای عراقی از تعداد رزمنده‌های ایرانی بیشتر شده است! گردان رفته بود و دسته برگشته بود،بله باورش سخته اما مرتضی جاویدی درعملیاتی سخت و طاقت فرسا به نام والفجر2، در منطقه عملیاتی حاج عمران، به همراه نیروهایش در محاصره‌ی دشمن مقاومت جانانه‌ای کرد
در حالی که 4 شب و 3 روز در 40 کیلومتری خاک عراق با دشمن درگیر بودند، وقتی فرمانده وقت سپاه به او اجازه عقب عقب نشینی می دهد، او پشت بیسیم می گوید که قصه احد در تاریخ برای بار دیگر تکرار نخواهد شد و ما تنگه را ترک نمی کنیم، به همین علت او را به عنوان سردار احد هم می شناسند.


بعد از عملیات والفجر ۲ فرماندهان جنگ به محضر امام می‌روند. محسن رضایی و صیادشیرازی گزارشی از عملیات می‌دهند و به رشادت‌ و قابلیت مرتضی جاویدی و نیروهایش اشاره می‌کنند. امام با شنیدن سخنان صیاد از جا برمی‌خیزد و تمام قد می‌ایستد و شهید جاویدی را در بغل می‌گیرد. همه‌ی نگاه‌ها به امام بود و لب‌هایی که بر پیشانی مرتضی می‌نشیند و مرتضی در حالی که اشک می‌ریخته است، شروع به بوسیدن دست و بازو و صورت امام می‌کند.

به عنوان حسن ختام از دستنوشته های
شهید جاویدی برای شما مینویسم
(( نمیدانم من چکار کرده ام که شهید نمیشوم
شایدقلبم سیاه است. خدارحمت کند حاج مجیده ستوده را ،وقتی باهم
صحبت میکردیممی گفتیم اگر جنگ تمام شود ما زنده باشیم چکار کنیم ؟ واقعاّنمی شود زندگی کرد و به صورت خانواده های
شهدا نگاه کرد...
واین جاست که ماوجاماندگان از قافله نورباید بگوییم
خوشابه حال آنان که با شهادت رفتنند.))


پ ن۱؛ توسل به این شهید وواسطه کردن اون پیش خدا برای گرفتن حاجت ردخور نداره،امتحان کنید...

پ ن۲؛ در رابطه با زندگی این سردار شهید، کتاب «تپه جاویدی و راز اشلو» به قلم «اکبر صحرایی»منتشر شده است که بسیار بسیار زیباست،خواندنش رو به همه ی دوستان توصیه میکنم،یاعلی مدددد

دیدگاه ها (۴)

دوستان به دلیل برخی موارد از حضورتون مرخص میشم.یا علی خدافظح...

مردان بی ادعا:مسعود من رفت ، خدا شما را حفظ کند. مدافع ولایت...

مرکز مقاومت بسیج سازمان برنامه و بودجه کشور

مرکز مقاومت بسیج سازمان برنامه و بودجه کشور

📌از پس کوچه های شاهچراغ تا قلب دشمن؛ روایت شجاعت مجید سپاسی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط