دلم نمی خواهد از سختی ها با همسرم حرفی بزنم، دلم می خوا
دلم نمیخواهد از سختیها با همسرم حرفی بزنم، دلم میخواهد وقتی به خانه میروم، جز شادی و خنده چیزی با خود نبرم. تا دل همسرم هم شاد شود، اما چه کنم؟ نسبت به همه چیز حساسیت پیدا کردهام.
چهطور میتوانم عصبانی نشوم؟ آن روز وقتی بلوار نزدیک پایگاه هوایی شیراز را به نام من کردند غرور و شادی را درچشمان همسرم دیدم. حوالهی زمین را که دادند دستم فقط به خاطر همسرم آن را گرفتم، و به خاطر او و مردم که این همه محبت دارند و خوبند پشت تریبون رفتم؛ ولی همین که پایم به خانه رسید دیگر طاقت نیاوردم، حواله را پاره کردم و ریختم زمین.
✨ یعنی آنها فڪر میڪنند ما پرواز میڪنیم و میجنگیم تا شجاعتهاے ما را ببینند و به ما حوالهی خانہ و زمین بدهند... ✨
میخواهند مرا به تهران انتقال دهند، باید با زبان خوش قانعشان کنم که انتقال به تهران یعنی مرگ من؛ چون پشت میزنشینی و دستور دادن برایم مثل مردن است.
✍ 🌹 خلباڹ شهــید عباس دوراڹ ، ۸ تیر ۱۳۶۰🌹
📚 حڪایت فرزندان فاطمه، صفحه ۳۰
#سالروز_شهادٺ
#شهید_عباس_دوران
@doostan_e_shohada_channel
چهطور میتوانم عصبانی نشوم؟ آن روز وقتی بلوار نزدیک پایگاه هوایی شیراز را به نام من کردند غرور و شادی را درچشمان همسرم دیدم. حوالهی زمین را که دادند دستم فقط به خاطر همسرم آن را گرفتم، و به خاطر او و مردم که این همه محبت دارند و خوبند پشت تریبون رفتم؛ ولی همین که پایم به خانه رسید دیگر طاقت نیاوردم، حواله را پاره کردم و ریختم زمین.
✨ یعنی آنها فڪر میڪنند ما پرواز میڪنیم و میجنگیم تا شجاعتهاے ما را ببینند و به ما حوالهی خانہ و زمین بدهند... ✨
میخواهند مرا به تهران انتقال دهند، باید با زبان خوش قانعشان کنم که انتقال به تهران یعنی مرگ من؛ چون پشت میزنشینی و دستور دادن برایم مثل مردن است.
✍ 🌹 خلباڹ شهــید عباس دوراڹ ، ۸ تیر ۱۳۶۰🌹
📚 حڪایت فرزندان فاطمه، صفحه ۳۰
#سالروز_شهادٺ
#شهید_عباس_دوران
@doostan_e_shohada_channel
۳۶۳
۰۱ مرداد ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.