یک عمر انتظار کشیدم نیامدی

یک عمر انتظار کشیدم نیامدی 
دل از حیات خویش بریدم نیامدی 
پشتم شکست و پای ز ره ماند و قد خمید 
کوه فراق بـردم و دیـدم نیامـدی 
مانند یک نهال که در باد خم شود 
از درد انتظار خمیـدم نیامـدی 
از صبر و بردباری و از طاقت و توان 
چیزی نمانـده غیر امیدم نیـامدی 
در چنگ احتضار فتـادم ز انتظار 
زخم زبان ز هر که شنیدم نیـامدی 

طاقت ز دست دادم و صبرم، تمام شد 
دل را بـه جای جامه دریدم نیامدی 
گفتی بـسوز، سوختم از آتش فـراق 
گفتی بنـال، نـاله کشیدم نیامـدی 
دیگر میان خانه به دوشان علم شدم 
از بس که در قفات دویدم نیامدی 
دندان نهاده بر جگر و صبر کرده‌ام 
پیوسته پشت دست گزیدم نیامدی 
من "میثمم" که مانده ز درد فراق تو 
روز سیاه و موی سفیدم نیامدی .....
............
دیدگاه ها (۷)

الهی امین یارب العالمین.....

روزای سخت نبودن با توخلا امیدو تجربه کردمداغ دلم که بی تو تا...

خدایا.....کمک کن...................

به تو فکر کردم باز پره حسه پرواز کو بالم تو خودم گم میشم حرف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط