وقتی عاشقت شد...
وقتی عاشقت شد...
*پارت اخر* ( فیک)
وقتی گل افتاد کوک گرفتش.
کوک:وقتی گل و گرفتم رفتم سمت سورنا و جلوس جلوش زانو زدم..
حاضری تا اخر عمر بامن باشی؟
سورنا:از این کار کوک خیلی شوکه بودم. انقدر هیجان داشتم که نمیتونستم چیزی بگم چشام پره اشک شد. فقط سرمو تکون دادم به نشونه اره.
کوک:وقتی سورنا جواب مثبت داد انقدر خوشحال شدم که میخواستم داد بزنم. بلند شدم تو هوا چرخوندمش.
سورنا:کوک.... کوک.... اروم تر (داد)
تهیونگ:مبارک باشه داداش.
کوک:ممنون.
ا/ت:مبارک باشه کوک.
کوک:ممنونم زن داداش.
ا/ت:سرونا تبریک میگمممم
بغلش کرد
سورنا:ا/ت... ا/ت ارومتر خفم کردی دختر
ا/ت:باش بابا
تهیونگ:به توهم تبریک میگم سورنا
سورنا:ممنونم .
و اینگونه شد که کوک و سورنا بهم رسیدن. وبعد پنج سال کوک و سورنا صاحب یه دختر بچه میشن.
تهیونگ و ا/ت صاحب یه پسر میشن.
و پایان....
میدونم ریدم نمیخواد بگی.
گایز ممکنه احتمالش کمه ولی فصل دوم بزارم یه چیزایی تو ذهنمه ولی حتمی نیست😐😂
*پارت اخر* ( فیک)
وقتی گل افتاد کوک گرفتش.
کوک:وقتی گل و گرفتم رفتم سمت سورنا و جلوس جلوش زانو زدم..
حاضری تا اخر عمر بامن باشی؟
سورنا:از این کار کوک خیلی شوکه بودم. انقدر هیجان داشتم که نمیتونستم چیزی بگم چشام پره اشک شد. فقط سرمو تکون دادم به نشونه اره.
کوک:وقتی سورنا جواب مثبت داد انقدر خوشحال شدم که میخواستم داد بزنم. بلند شدم تو هوا چرخوندمش.
سورنا:کوک.... کوک.... اروم تر (داد)
تهیونگ:مبارک باشه داداش.
کوک:ممنون.
ا/ت:مبارک باشه کوک.
کوک:ممنونم زن داداش.
ا/ت:سرونا تبریک میگمممم
بغلش کرد
سورنا:ا/ت... ا/ت ارومتر خفم کردی دختر
ا/ت:باش بابا
تهیونگ:به توهم تبریک میگم سورنا
سورنا:ممنونم .
و اینگونه شد که کوک و سورنا بهم رسیدن. وبعد پنج سال کوک و سورنا صاحب یه دختر بچه میشن.
تهیونگ و ا/ت صاحب یه پسر میشن.
و پایان....
میدونم ریدم نمیخواد بگی.
گایز ممکنه احتمالش کمه ولی فصل دوم بزارم یه چیزایی تو ذهنمه ولی حتمی نیست😐😂
۶.۴k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.