دوتا جوجه داشتم
دوتا جوجه داشتم
از هم که جدا میشدن
انقد صدا میکردن
جیک جیک میکردن
جیغ و داد میکردن
که آدما رو دیوونه میکردن
هردوتاشون.
تا زمانی که پیش هم برشون میگردوندیم.
همش میگفتم خدانکنه اینا از هم جدا بشن
که اگه جدا بشن واویلا.
کاش آدمام همینجوری بودن
از هم که جدا میشدن
واسه برگشتن پیش هم
هر دوطرف،فریاد میزدن.
زمین و زمانو ب هم میدوختن
تا دوباره پیش هم برگردن.
تا همه بگن کاش همیشه اینا پیش هم باشن
وگرنه
واویلا...
از هم که جدا میشدن
انقد صدا میکردن
جیک جیک میکردن
جیغ و داد میکردن
که آدما رو دیوونه میکردن
هردوتاشون.
تا زمانی که پیش هم برشون میگردوندیم.
همش میگفتم خدانکنه اینا از هم جدا بشن
که اگه جدا بشن واویلا.
کاش آدمام همینجوری بودن
از هم که جدا میشدن
واسه برگشتن پیش هم
هر دوطرف،فریاد میزدن.
زمین و زمانو ب هم میدوختن
تا دوباره پیش هم برگردن.
تا همه بگن کاش همیشه اینا پیش هم باشن
وگرنه
واویلا...
۲۲۲
۱۶ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.