وقتی تو فن ساین یه دختر لز میاد و

وقتی تو فن ساین یه دختر لز میاد و.....


امروز قرار بود از ساعت ۴ تا ۷ فن ساین داشته باشین ... تو یه دامن کوتاه بایه کراپ آستین بلند پوشیدی ویه کلاه لبه دار سرت کردی .. سمت ماشین رفتی و نشستی:

بنگچان: بچه ها چون هممون یه آهنگ و آلبوم بیرون دادیم باید عکسای خودمونو امضا کنیم چه گروهی چه فرعی سعی کنین ازهم جدا نشین اوکی؟

اعضا:اوکی..

به فن ساین رسیدین. همه استی ها اونجا بودن وهمه از دیدن تو جیغ کشیدن رفتی سمت صندلی مخصوص خودت نشستی هیونجین فلیکس و جونگینم کنارتو بودن..

یه استی با گریه اومد سمتت وتو از جات بلند شدی:

ات: چرا گریه می‌کنی عزیزم؟؟

استی: من.. من .. خیلی زحمت کشیدم تا اینجا بیام هق.. هق .. باورم نمیشه دارم ایدلمو میبینم .. میشه بغلم کنی ؟ هق هق..

لبخند پرنگی زدی تمام دوربینا سمت تو بود با خوشحالی اون دختر کوچولو رو بغل کردی وتو بغل فشارش دادی.. موهاشو نوازش کردی.. بعداز ۳ثانیه ازبغلت بیرون اومد..

استی: امضا میدی؟

ات:بله ..
ویع امضای قشنگ براش زدی..

همینجور امضا میدادی تا یک دختر اومد نزدیکت اون بیشتر شبیه جنده ها بود لبخند کثیفی روی لبش بود همش نگاهش روی بالا تنت بود.. ترسیدی ولی سعی کردی خودتو جمع وجور کنی.. لبخندی از استرس زدی :

ات:عزیزم ؟ امضا میخای!؟

دختره :نه نه!من میخام که زیرم باشی.. (بلند داد زد)

همه برگشتن سمتت اعضا با تعجب به اون دختر نگاه میکردن :

ات: منظورت چیه؟

دختره:میخام کیم ات دوست دختر بشه..

همه اعضا رنگ چهرشون برگشت به عصبانیت:

هان:هوی دختر برو گمشو بیرون ..

دختره:تو ببند لاشی..

دیگه نتونستی تحمل کنی بلند شدی یه داد خیلی بلند زدی که کل سالن خفه شدن:


ات: دختره ی هرزه با دوست پسرم درست صحبت کن من همجنسگرا نیستم حالاهم میتونی گورتو گم کنی..

دختره : جرعت داری بیرونم کنی؟

دیگه نفهمیدی چیشد از پشت میز اومدی بیرون البته که تو تکواندو کار بودی کمربند سیاه داشتی ولی کسی اینو نمی دونست حتی اعضا..
با پات دوتا ضربه خیلی وحشتناک به قفسه سینه دختره زدی که باعث شد بیوفته زمین ..

ات: هیچوقت منو با جرعت انتخاب نکن چون من خود خود مرگم!!!

همه اعضا اومدن پایین :

لینو: الحق که دخترمی..

هان:من دوست پسرتم؟

ات:جوگیر نشو یچی گفتم..


دخترو بردن بیمارستان بعداز چند روز اخبار اعلام کرد:


خبرنگار: شیم ات ایدل معروف کل کره جنوبی به دختری که در خواست سکس داد جواب رد داد ولی اون دختر نرفت وات با دوتا ضربه باعث شکستن کل قفسه سینه آن دختر شد...



زحمت کشیدم


راستی پستامو لایک میکنید زیر اون پسته سونگمین درخواستی سناریو بذارین فقط لایک نکنین
دیدگاه ها (۲)

رمان جدید :زندگی اجباری ماشخصیت های اصلی: سونای وونیونگ اعضا...

زندگی اجباری ما. پارت1بعد از اون خبری که از طرف جی ...

موضوع سناریو تکپارتی بدیننننننن حوصلم رید

ادامه سناریو وقتی به اجبار باهاشون ازدواج کردی..

امروز میخواستی برای بار ۴ بری فن ساین و از نزدیک ببینیشبالاخ...

جیمین فیک زندگی پارت ۳۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط