بالأخره جریان اون سوسکه رو که چندشب پیش یه جایی بود و هی
بالأخره جریان اون سوسکه رو که چندشب پیش یه جایی بود و هی صدا میداد رو فهمیدیم!!-خوب اون اولا سوسک نبود بلکه یه زنبور وحشی خیلی بزرگ بود,دوم اینکه تو کمد بود,سوم اینکه درحال مرگ نبود و داشت لونه میساخت!!!!امروز ظهر من که تو اتاق نشسته بودم یدفعه یه چیزی رو بالای سرم دیدم که وز وز میکرد و دیدم یه زنبوره خیلی بزرگه!بعد اون رفت تو کمد و ما(من و مامان بزرگم)دیدیم که اون گوشه کمد لونه ساخته و بعد مامان بزرگم لونش رو خراب کرد و زنبوره از پنجره رفت!!!😊 خدا کنه بابام سریعتر بیاد و منو مامان بزرگم رو از این روستا ببره!!خب پایان این قضایا و امشب هیچ پشه ای هم نتونست بیاد تو 😂
۳.۴k
۰۳ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.