دوست دارم که تو را <شعر> بگویم غزلم
دوست دارم که تو را <شعر> بگویم غزلم
به تو هی "جان من" و "عمر" بگویم عسلم
دوست دارم که تو را سیر بنوشم ای عشق
حس کنم عطر نفس های تو را در بغلم
تو که " تقدیر منی" حال مرا زیبا کن
مهر تو گشته عجین با دل من از ازلم
من شدم عاشق شهری که تویی زلیخا ی آن
به یوسف و فرهاد شدنم شهره و ضرب المثلم
کلماتم همه درگیر تو و عشق تواند
مثنوی ! شعر سپیدم: هیجانم ! غزلم
می نویسم دو سه خط بوسه پنهانی را
طاقتش نیست به این بوسه: نه کاغذ نه قلم
من بهم ریخته ام اصل همه قافیه ها که
در این مصرع آخر <تو> بمانی و <دلم>
💚❤️💚😘
به تو هی "جان من" و "عمر" بگویم عسلم
دوست دارم که تو را سیر بنوشم ای عشق
حس کنم عطر نفس های تو را در بغلم
تو که " تقدیر منی" حال مرا زیبا کن
مهر تو گشته عجین با دل من از ازلم
من شدم عاشق شهری که تویی زلیخا ی آن
به یوسف و فرهاد شدنم شهره و ضرب المثلم
کلماتم همه درگیر تو و عشق تواند
مثنوی ! شعر سپیدم: هیجانم ! غزلم
می نویسم دو سه خط بوسه پنهانی را
طاقتش نیست به این بوسه: نه کاغذ نه قلم
من بهم ریخته ام اصل همه قافیه ها که
در این مصرع آخر <تو> بمانی و <دلم>
💚❤️💚😘
۱۷.۵k
۱۸ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.