سیگارشو توو زیر سیگاری خاموش کرد

سیگارشو توو زیر سیگاری خاموش کرد
رو کرد به من و گفت:
نمی خوام به این فکر کنم ...
که یه زخمایی هیچوقت خوب نمیشن ...
میخوام فکر کنم خوب میشن، خوب میشم...
نمی خوام  خشم و نفرتی رو ...
که قبلش دوست داشتن بوده ...
سالها با خودم اینور و اونور بکشم...
اگه از یکی از اول متنفر باشی ...
کار خیلی راحت تره
اما اون نفرتی که ته مایه اش دوست داشتن بوده ...
ذره ذره وجودت رو میخوره...
نمیخوام هر روز بشینم پشت میز یه کافه ...
و توو پک زدنای نخ دوم سوم ...
انحنای صورت اونو توو دود ببینم
میخوام یه بار واسه همیشه دلتنگی لعنتی رو ...
توو صبوریه لج درار این زیر سیگاری خاموش کنم...
نمیخوام یه آهنگ تا ابد ...
توو عزیزترین نقطه ذهنم تکرار شه ...
نمیخوام این شامه رو ...
به یه عطر بی انصاف خاص حساس کنم....
اگه به این فکر کنم که من یه زخم عزیز دارم ...
یعنی اینکه اون آدم رو همچنان کنارم حس کنم ...
یعنی نذارم بره...
من نمیخوام اونی که رفته رو ...
قهرمان زنده یه داستان مرده کنم ...
میخوام تموم شه ...
میخوام تمومش کنم...
از رو صندلی بلند شد ...
پاکت سیگار و فندکش رو گذاشت توو جیب پالتوش ...
و از در کافه زد بیرون...
آره هر زخمی یه روزی بالاخره خوب میشه ...
اما بشرطی که سر راه ...
اون سیگار و فندک ته جیبت رو ...
پرت کنی به اعماق اولین سطل زباله ...

#پریسا_زابلی_پور
دیدگاه ها (۲۰)

آدم های مغرور آنهایی نبودند ...که به خودشان جرات گفتنٍ ...دو...

بـایـــد چســب گذاشـــت . . .روی دهــانــی کـــه . . ."دوستـ...

نمیدانماین اعتمادِ لعنتی را کجا نوشته انـداینکـه آدم های هر ...

اینکه تو نیایی یک سر داستان استو اینکه من تا کی منتظرت خواهم...

سیلام عزیزان من برگشتممخوب میتونید فکر کنید یه عالمه سوال دا...

بزار آهنگ جدید بزارم باعث میشه تمرکز کنماع هالیدی گوش ندادم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط