بانوی من

بانوی‌ من‌ !
دلم‌ می‌خواست‌ در عصر دیگری‌ دوستت‌ می‌داشتم‌ 
در عصری‌ مهربان‌تر و شاعرانه‌تر 
عصری‌ که‌ عطرِ کتاب‌ ،
عطرِ یاس‌ و عطرِ آزادی‌ را بیشتر حس‌ می‌کرد.

دلم‌ می‌خواست‌ تو را
در عصر شمع‌ دوست‌ می‌داشتم‌ !
در عصر هیزم‌ و بادبزن‌های‌ اسپانیایی‌
و نامه‌های‌ نوشته‌ شده‌ با پر
و پیراهن‌های‌ تافته‌ی‌ رنگارنگ
نه‌ در عصر دیسکو ،
ماشین‌های‌ فراری‌ و شلوارهای‌ جین‌ 

دلم‌ می‌خواست‌ تو را در عصرِ دیگری‌ می‌دیدم
عصری‌ که‌ در آن‌
گنجشکان‌ ، پلیکان‌ها و پریان‌ دریایی‌ حاکم‌ بودند
عصری‌ که‌ از آن‌ِ نقاشان‌ بود ،
از آن‌ِ موسیقی‌دان‌ها ،
عاشقان‌ ،
شاعران‌ ،
کودکان‌
و دیوانگان

دلم‌ می‌خواست‌ تو با من‌ بودی‌
در عصری‌ که‌ بر گل‌ و شعر و بوریا و زن‌ ستم‌ نبود
ولی‌ افسوس‌ 
ما دیر رسیدیم‌
ما گل عشق‌ را جستجو می‌کنیم‌ ،
در عصری‌ که‌ با عشق بیگانه‌ است
دیدگاه ها (۳)

دلم تو را می خواهدآنقدر ناب ، گرم ، عزیزو مهربان .!که هیچ خو...

تو اگر مال من بودیمی نشستم گوشه ایآرزوهایت را یک به یکبه روی...

مرور میشویرویِ لبهایمو مست میشوم با طعمِ تومرور ‌میشویپشتِ پ...

#آغوش‌تــو تمدید نفس‌های#مـــن‌است

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط