دلم برایت پر میزند
دلم برایت پر میزند...
اما بالی برای پرواز به سویت ندارم...
حجم این دلتنگی ها جوری ست که در یک خط و دو خط خلاصه نمیشود...
باید روبه رویم بنشینی...
باید روبه رویت بنشینم...
دو فنجان چای...
که با آن دستان پر از مهرت آماده کرده ای...
من بگویم از بی قراریهایم و چایی هایمان سرد شود...
تو هی چای هایمان را عوض کنی...
و من هی برایت بگویم و بگویم...
تو غُر بزنی و بگویی تمامش کن دیگر...
من اینجایم کنارت...
رو به رویت...
بعد اسمم را صدا کنی با همان لحن همیشگی و خاصت ولی این بار (میم) مالکیت را آخر اسمم بگویی...
آخ دلم پر میزند برایت...
برای همچین روزی...
ولی افسوس که این دل صاحب مُرده آرزوی این روز را به گور میبرد...
باز هم من ماندم و کلی دلتنگی سرکوب شده😔 😔
اما بالی برای پرواز به سویت ندارم...
حجم این دلتنگی ها جوری ست که در یک خط و دو خط خلاصه نمیشود...
باید روبه رویم بنشینی...
باید روبه رویت بنشینم...
دو فنجان چای...
که با آن دستان پر از مهرت آماده کرده ای...
من بگویم از بی قراریهایم و چایی هایمان سرد شود...
تو هی چای هایمان را عوض کنی...
و من هی برایت بگویم و بگویم...
تو غُر بزنی و بگویی تمامش کن دیگر...
من اینجایم کنارت...
رو به رویت...
بعد اسمم را صدا کنی با همان لحن همیشگی و خاصت ولی این بار (میم) مالکیت را آخر اسمم بگویی...
آخ دلم پر میزند برایت...
برای همچین روزی...
ولی افسوس که این دل صاحب مُرده آرزوی این روز را به گور میبرد...
باز هم من ماندم و کلی دلتنگی سرکوب شده😔 😔
- ۱.۳k
- ۰۸ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط