پارت¹⁴

پارت¹⁴

(عشق ابدی)

جیمین: متاسفم جیسو من چاره یه دیگه یی ندارم!!

~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~

(از زبان جیمین): اینو که گفتم دیگه هیچی نگفت انگار ناراحت شد

(از زبان جیسو): من دیگه حرفی نزدم بد جیهوپ به چن نفر گفت منو از اتاق ببرن... اومدنو دستامو گرفتند و بردن انگار جیهوپ و جیمین می خواستن تنهایی حرف بزنن........... می دونستم که جیمین به خاطر من هر کاری می کنه برای همین نگران بودم جیهوپ از جیمین چیز دیگه یی نخواد

جیمین: اول بزار جیسو بره بد هرچی که دارم و میدم به تو

جیهوپ: اگه کلکی تو کارت باشه جون جیسو به خطر می افته!

جیمین: مطمئن باش هیچ کلکی تو کارم نیس

(فردای آن روز)

(از زبان جیسو): جیهوپ و جیمین داشتن می رفتن بیرون می خواستم منم با جیمین برم ولی نزاشتن

جیسو: جیهوپ خواهش میکنم بزار منم همراه جیمین بیام

جیهوپ: من بهش گفتم که تویم بیای ولی اون نخواست

جیسو: چی؟ جیمین تو گفتی؟....

جیمین: جیسو تو همینجا بمون من زود برمیگردم.... باشه؟

جیسو: ولی من می ترسم.... آه... باش ولی قول بده مراقب خودت هستی

جیمین: حتما ولی تویم باید همین قولو به من بدی

جیسو: باشه(لبخند)

جیهوپ: خیله خب جیمین باید بریم

تقدیم نگاهتون ♡