به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم

بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم

الا ای همنشین دل که یارانت برفت از یاد

مرا روزی مباد آن دم که بی یاد تو بنشینم
@fuoad.🌹 🌷 🌹 🌷 🌹
دیدگاه ها (۲)

ادبیات مدرسه را دور بریزدر ادبیات مندوست داشتن را فقط یک جور...

👈 وقتی قهرمان جهان شدم آنگاه فهمیدم که باید بیشتر خم شوم تا ...

همین لبخندِ کمرنگت برای حال من خوب استنِکو باشد بهار تو،هوای...

بعضــــی ... صــــداها را .... بایـد در آغـــوش بگی...

پیر مردی تمام عمرش را بین بازاروکوچه سر می کردهرکسی بار در د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط