تا تو را داشته باشم به خدا رو زده ام

‌تا تو را داشتــه باشم به خدا رو زده ام!
سرمه برچشم سیه شانه به گیسو زده ام

یوسف من تو ومـن آن زن مصری که زشوق
لحظه ی دیدنت انگشت به چاقو زده ام

با تو از موج نگاهت به لب ساحل عشق
تا ڪه غـرقم نڪنی یڪسـره پارو زده ام!

مـــــومن یاد تو ام؛ ڪافر عشــــق دگران
ڪه سر قبله ی تو خم شده زانو زده ام

تا دلت را ببـرم رفته ام هـر راه که بود
دست بر شعبـــده و جمبل و جادو زده ام!

گاه از شادی و غم گر ڪه سرودم شعری
تویی منظور! فقط حرف دوپهلـو زده ام
دیدگاه ها (۹)

جایی که فکرش را هم نمیڪنیجایی ڪه غرقِ در رویا پردازی هستی وآ...

رنجـــــورم و با تاب و توانی ڪه ندارمدلتنگ تـــــوام، ای تو ...

وقتی تو نیستینه هست های ماچونان که بایدندنه باید هامثل همیشه...

در تمنای غزل ، در پی تفسیرِ تو ام.....مست با خاطرِ تو ، بسته...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط