قسمت اول فیک
قسمت اول فیک
بی صدا به دیوار های بی نقص کلیسا خیره شده بود .نمای جالبی داشت ! دیوار هایی که تا انتها بالا رفته بودن و بعد از یجا به بعد سقف رو گرد میکردن عکس حضرت مسیح که با کاشی کاری های دقیق و مرتب دیوار رو برو رو باشکوه میکرد
آب مقدس که بازتاب نورهای رنگی که از شیشه ها به داخل میتابیدن رو به نمایش میگذاشت و شمع هایی که دوطرف جایگاه سخنرانی به فضا نور طبیعی میبخشیدن .نگاهی به ساعت انداخت دیگه همه رفته بودن ساعت عبادت تمام بود صدای پدر که از اتاقی به گوش میرسید سکوت آرامش بخش کلیسا رو شکوند .به نشانه ی احترام بلند شد و تعظیم کوتاهی کرد .پدر با لبخند مهربونی دستش رو روی شونه های بکهیون گذاشت و با دعایی بدرقه اش کرد .از کلیسا بیرون زد با سر اطراف اونجا دنبال ماشین مشکی میگشت بعد از کمی گشتن به یونجون زنگ زد . _ الو یونجون کجایی مگه نگفتم سر ساعت ۹ اینجا باش ؟! + آم ..... ببخش بکهیون تو ترافیک بودم شهر یه چند روزی شلوغ شده بعدشم ونبال تهیونگ هم باید برم _ شهر شلوغ شده یا تو چند روزه دیر میخوابی ؟!
+ خب چیکار کنم تا صبح باید پروژه های این و اونو مرتب کنم
_ خب حالا من الان چیکار کنم ؟ + چمیدونم برو همون اطراف یه دوری بزن یا یکاری بکن اصلا من چمیدونم ..... اه
گوشی رو قطع کرد حوصله ی غر زدن های یونجون رو نداشت کمی قدم زدن میتونست حالشو بهتر کنه .به طرف مغازه های اطراف رو به حرکت بود که اونطرف خیابون گلفروشی کوچیک و جمع و جوری رو دید ......
ادامه داد .....
نظر فراموش نشه 😉💖 ......
بی صدا به دیوار های بی نقص کلیسا خیره شده بود .نمای جالبی داشت ! دیوار هایی که تا انتها بالا رفته بودن و بعد از یجا به بعد سقف رو گرد میکردن عکس حضرت مسیح که با کاشی کاری های دقیق و مرتب دیوار رو برو رو باشکوه میکرد
آب مقدس که بازتاب نورهای رنگی که از شیشه ها به داخل میتابیدن رو به نمایش میگذاشت و شمع هایی که دوطرف جایگاه سخنرانی به فضا نور طبیعی میبخشیدن .نگاهی به ساعت انداخت دیگه همه رفته بودن ساعت عبادت تمام بود صدای پدر که از اتاقی به گوش میرسید سکوت آرامش بخش کلیسا رو شکوند .به نشانه ی احترام بلند شد و تعظیم کوتاهی کرد .پدر با لبخند مهربونی دستش رو روی شونه های بکهیون گذاشت و با دعایی بدرقه اش کرد .از کلیسا بیرون زد با سر اطراف اونجا دنبال ماشین مشکی میگشت بعد از کمی گشتن به یونجون زنگ زد . _ الو یونجون کجایی مگه نگفتم سر ساعت ۹ اینجا باش ؟! + آم ..... ببخش بکهیون تو ترافیک بودم شهر یه چند روزی شلوغ شده بعدشم ونبال تهیونگ هم باید برم _ شهر شلوغ شده یا تو چند روزه دیر میخوابی ؟!
+ خب چیکار کنم تا صبح باید پروژه های این و اونو مرتب کنم
_ خب حالا من الان چیکار کنم ؟ + چمیدونم برو همون اطراف یه دوری بزن یا یکاری بکن اصلا من چمیدونم ..... اه
گوشی رو قطع کرد حوصله ی غر زدن های یونجون رو نداشت کمی قدم زدن میتونست حالشو بهتر کنه .به طرف مغازه های اطراف رو به حرکت بود که اونطرف خیابون گلفروشی کوچیک و جمع و جوری رو دید ......
ادامه داد .....
نظر فراموش نشه 😉💖 ......
۴.۲k
۰۳ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.