☘️صغری خانوم و دخترهاش قصد داشتن برای تک فرزند و تک داداش
☘️صغری خانوم و دخترهاش قصد داشتن برای تک فرزند و تک داداششون آستین بالا بزنن؛
به در و همسایه و بقال باشی و بزاز باشی و همه سپرده بودن اگه دختر خوب سراغ دارین بهمون معرفی کنین!
بماند که چندین خونه ی دختردار رو رفته بودن و مثل خاله خانم باجی ها دختر مردم رو دیده و نپسندیده بودن!
صغری خانوم معتقد بود دختر باس آفتاب و مهتاب ندیده باشه بوی آبگوشت و قورمه سبزیش هفت محله رو برداره و دوسال یه بار بچه هم بیاره و خونش مثل نقره بدرخشه!
این مطلب باز هم قابل قبول بود تا این که سکینه دختر بزرگه صغری خانوم به سفارش یکی از همسایه ها رفتن خواستگاری و دختر مورد نظر رو دیدن و پسندیدن و کلی قربون صدقه دختر رفتن که ماشالا عروس نگو پنجه آفتاب!
قرار جلسه دوم رو گذاشتن و با شازده پسرشون آقا فرشاد رفتن و اونجا بحث مهریه و شیربها و جهیزیه شده بود!
سکینه نه گذاشته بود نه برداشته بود گفته بود که جهیزیه با عروسه
نصرت خان پدر عروس هم گفته بود پسری که خواست زن بستونه باس خرج زندگیشو خودش بده مردی گفتن زنی گفتن!
سکینه هم چادرشو سفت میگیره و میگه اوووه چه خبره؟ جهیزیه که هیچ سیسمونی بچه اول هم با شماس از حالا بگم!
نصرت خان هم عصبانی میشه و میگه دختر نمیدم پسری که امیدش به دست پدر زن باشه به درد زندگی دختری که تکیه گاه میخواد نمیخوره!
فرشاد رو میگی؟ مثل ماست نشسته بود و نگاه دهن ننه جونش و خواهراش میکرد که اونا چه تصمیمی میگیرن آخه شازده پسر هشتش گرو نهش بود ولی ننه ش معتقد بود یلیه و جربزه داره و آرزوی هر دختر مجردیه!!
خلاصه که آره هیچ جا بهش بابت این افکار و ناآگاهی دختر نمیدادن چون همه میدونستن مطابق با قانون ۱۱۰۷ جهیزیه و سیسمونی جز نفقه س و به عهده داماده!
البته باید اضافه کرد که مردان ضعیف مادرهاشون واسشون زن میگیرن و مردان قوی عاشق میشن...☘️
❤️پ.ن:جهیزیه اگه از جانب عروس باشه یه لطف و هدیه س و اصلا وظیفه نیست...آگاهی حق شماست...مغز درگیرم بنویس ❤️
📝#آرام_نوشت☘️
#آرام_نوشت
#نوشته
#دلنوشته
به در و همسایه و بقال باشی و بزاز باشی و همه سپرده بودن اگه دختر خوب سراغ دارین بهمون معرفی کنین!
بماند که چندین خونه ی دختردار رو رفته بودن و مثل خاله خانم باجی ها دختر مردم رو دیده و نپسندیده بودن!
صغری خانوم معتقد بود دختر باس آفتاب و مهتاب ندیده باشه بوی آبگوشت و قورمه سبزیش هفت محله رو برداره و دوسال یه بار بچه هم بیاره و خونش مثل نقره بدرخشه!
این مطلب باز هم قابل قبول بود تا این که سکینه دختر بزرگه صغری خانوم به سفارش یکی از همسایه ها رفتن خواستگاری و دختر مورد نظر رو دیدن و پسندیدن و کلی قربون صدقه دختر رفتن که ماشالا عروس نگو پنجه آفتاب!
قرار جلسه دوم رو گذاشتن و با شازده پسرشون آقا فرشاد رفتن و اونجا بحث مهریه و شیربها و جهیزیه شده بود!
سکینه نه گذاشته بود نه برداشته بود گفته بود که جهیزیه با عروسه
نصرت خان پدر عروس هم گفته بود پسری که خواست زن بستونه باس خرج زندگیشو خودش بده مردی گفتن زنی گفتن!
سکینه هم چادرشو سفت میگیره و میگه اوووه چه خبره؟ جهیزیه که هیچ سیسمونی بچه اول هم با شماس از حالا بگم!
نصرت خان هم عصبانی میشه و میگه دختر نمیدم پسری که امیدش به دست پدر زن باشه به درد زندگی دختری که تکیه گاه میخواد نمیخوره!
فرشاد رو میگی؟ مثل ماست نشسته بود و نگاه دهن ننه جونش و خواهراش میکرد که اونا چه تصمیمی میگیرن آخه شازده پسر هشتش گرو نهش بود ولی ننه ش معتقد بود یلیه و جربزه داره و آرزوی هر دختر مجردیه!!
خلاصه که آره هیچ جا بهش بابت این افکار و ناآگاهی دختر نمیدادن چون همه میدونستن مطابق با قانون ۱۱۰۷ جهیزیه و سیسمونی جز نفقه س و به عهده داماده!
البته باید اضافه کرد که مردان ضعیف مادرهاشون واسشون زن میگیرن و مردان قوی عاشق میشن...☘️
❤️پ.ن:جهیزیه اگه از جانب عروس باشه یه لطف و هدیه س و اصلا وظیفه نیست...آگاهی حق شماست...مغز درگیرم بنویس ❤️
📝#آرام_نوشت☘️
#آرام_نوشت
#نوشته
#دلنوشته
۷.۶k
۳۱ مرداد ۱۴۰۳