زنیتنها

#زنی_تنها
#در_آستانه_فصلی_سرد
#فروغ_فرخزاد


و این منم زنی تنها در آستانه فصلی سرد

و این منم
زنی تنها
در آستانه فصلی سرد
در ابتدای درک هستی آلوده ی زمین
و یأس ساده و غمناک آسمان
و ناتوانی این دستهای سیمانی

زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهار بار نواخت
امروز روز اول دیماه است

من راز فصل ها را میدانم
و حرف لحظه ها را میفهمم

نجات دهنده در گور خفته است
و خاک ‚ خاک پذیرنده
اشارتیست به آرامش

زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
در کوچه باد می آید
در کوچه باد می آید
و من به جفت گیری گلها می اندیشم
به غنچه هایی با ساق های لاغر کم خون
و این زمان خسته ی مسلول

و مردی از کنار درختان خیس میگذرد
مردی که رشته های آبی رگ‌هایش
مانند مارهای مرده از دو سوی گلوگاهش
بالا خزیده اند
و در شقیقه های منقلبش آن هجای خونین را
تکرار می کنند
ــ سلام
ــ سلام
و من به جفت گیری گل‌ها می اندیشم

در آستانه ی فصلی سرد
در محفل عزای آینه ها
و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ
و این غروب بارور شده از دانش سکوت
چگونه میشود به آن کسی که میرود این سان
صبور
سنگین
سرگردان
فرمان ایست داد
چگونه میشود به مرد گفت که او زنده نیست او هیچوقت زنده نبوده‌ست

در کوچه باد می آید
کلاغ‌های منفرد انزوا
در باغ های پیر کسالت می‌چرخند
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد
آنها تمام ساده لوحی یک قلب را
با خود به قصر قصه ها بردند

و کنون دیگر
دیگر چگونه یک نفر به رقص بر خواهد خاست
و گیسوان کودکیش را
در آبهای جاری خواهد ریخت
و سیب را که سرانجام چیده است و بوییده است
در زیر پا لگد خواهد کرد ؟

ای یار ای یگانه ترین یار
چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند


▶️ @amirali_5713 ◀️
دیدگاه ها (۰)

#غمت#دل#پریشان#عشق#منمدر غمت گر چه به یکبار پریشان شده ، دلآ...

#عشق ❤️خانه ای بـر سرِ خود ریخته ایم.. اما عشقهمچنـان منتظرِ...

#باید_بپذیری#برخی_افراد#همیشه_در_قلبت#جا_خواهند_داشتباید بپذ...

#سلام_به_خوبی#سلام_به_مهرو_دوستی#سلام_به_زندگیفصلی از کتاب ز...

چند ده سال بعد شده. تنها در ساحل خلوت نوشهر قدم می زنی. با خ...

چپتر ۴ _ شعله ای در دلروزها برای لیندا مثل قفسی بسته بود.زند...

⁨⁨⁨⁨حتما بخوانید👇🏼😭💔رخت عزایت را به تن کردم عزیزماصلا خودم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط