به خودم قول داده بودم که دیگر به هیچ جسمی اجازه ی نزدیکی

به خودم قول داده بودم که دیگر به هیچ جسمی اجازه ی نزدیکی به روحم را ندم
تا هیچوقت من،منِ سابق نشود!
اما میدانی که آمدن تو همه ی فلسفه ها را دگرگون کرد...
حال که امده ای
حال که من برای تو بیخیال تمام نشدنی های دنیا شده ام
مرا از من بودنم پشیمان نکن!
که برگشتن دوباره از تصمیمم درد دارد...
اینبار تو جا نزن!
بمان و دل بده
که تب و تاب دلم تنها برای توست...
دستم را رها نکن که تنها برای یکبار هم ک شده دیگر نمیخواهم زنی باشم،قوی،
آن هم از جنس مردانگی...
مرد بودن را بمن نشان بده
که این روزها سخت دلم لک زده که یک ''مرد'' ببینم که ''ماندن'' را بلد باشد...
بیا
بمان
و ''مرد'' من باش...
تنها برای'' یک بار''
اما شاید ''یک عمر''


#آیدا_چاغروند
#عاشقانه
دیدگاه ها (۳)

دوستم‌ داشته‌ باش‌ ؛از رفتن‌ بمان‌ ،دستت‌ را به‌ من‌ بده‌،که...

توی ذوق دیگران نزنیم، به هم ضدحال نزنیم. این‌طور همدیگر را آ...

زندگی سرشار از تضاد ها و نوساناتی هست که اکثر آدما از این وض...

اگر زمان به عقب برگردد...از هشت‌سالگی به کلاس زبان انگلیسی م...

black flower(p,285)

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۴

پارت ۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط