شالی می بافم از عشق

شالی می بافم از عشق...

تار و پودش را گره می زنم،
به بنفشه های نازک دیدار...

بهانه میکنم زمستان سوز را،
و گرم... در آغوش دلت،
میگسترم به مهر...

دستانت را چاره ای نیست،
جز نوازش بستر سرماگونه ی احساسم...

دیگر بهانه ها،
سوز زمستان را نوید آغوش دیدار میدهند،

انگار زمستان دلم،
زمزمه میکند،

گرمای بیقرار نگاهت را...
...به عشق...
دیدگاه ها (۱)

برایتماه من امشب انارِ جان کنم دانه...تو می ارزی به این جان ...

ای قهوه ی شیرین شدهبا قاشق رویاتلخ است تو رااز دهن افتاده بب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط