🕊
دل به دریا زده بودم که تو مرداب شدی
به سر شانه ی بی تابی من تاب شدی
پیچ خوردی که رسیدن به تو مشکل باشد
به لب تشنه ی من جرعه ی نایاب شدی
میخ کوب تو به دیوار تماشا بودم
وسط چشمِ به تو زل زده ام خواب شدی
برو ای جانِ به لب آمده از سینه ی من
مثل آیینه ی عبرت به دلم قاب شدی
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.