درخواستی داستانک از مهشاد عزیزم 🤭
تنظیمات کارخانهی مادر «کتک زدن» بود اما مواقعی هم بود که در آن مهربان میشد😊 مهمترینِ آنها، «روزهایِ پس از زایمان» بود که در آن گویا هورمونهایش به هم میریخت و از تنظیم درمیآمد و تا چند روز، وردنه و آلات شکنجه را غلاف میکرد و ما فرصت داشتیم تا در آن چند روز ریکاوری کنیم و قوای از دست رفته را بازیابیم😉 طوری بود که مثلا اگر صبح بیدار میشدیم و میدیدیم مادر مهربان است، یقین میکردیم که حتما چیزی زاییده است🤷 روزهایِ پس از زایمان اما، برای پدر واقعا ملالآور بود؛ او یک گوشهای چمباتمه مینشست و سیگار میکشید و با بیحوصلگی ما را نظاره میکرد که تندتند از طرف مادر ماچ میشدیم😏 و روزشماری میکرد که این موودِ مسخره تمام شود تا پروژهی بعدی را کلید بزند
۱۲۲.۰k
۱۷ آبان ۱۴۰۱